English    Türkçe    فارسی   

3
3353-3377

  • یا ولی حق که خوی حق گرفت ** نور گشت و تابش مطلق گرفت
  • کو غنی است و جز او جمله فقیر ** کی فقیری بی عوض گوید که گیر
  • تا نبیند کودکی که سیب هست ** او پیاز گنده را ندهد ز دست 3355
  • این همه بازار بهر این غرض ** بر دکانها شسته بر بوی عوض
  • صد متاع خوب عرضه می‌کنند ** واندرون دل عوضها می‌تنند
  • یک سلامی نشنوی ای مرد دین ** که نگیرد آخرت آن آستین
  • بی طمع نشنیده‌ام از خاص و عام ** من سلامی ای برادر والسلام
  • جز سلام حق هین آن را بجو ** خانه خانه جا بجا و کو بکو 3360
  • از دهان آدمی خوش‌مشام ** هم پیام حق شنودم هم سلام
  • وین سلام باقیان بر بوی آن ** من همی‌نوشم به دل خوشتر ز جان
  • زان سلام او سلام حق شدست ** کتش اندر دودمان خود زدست
  • مرده است از خود شده زنده برب ** زان بود اسرار حقش در دو لب
  • مردن تن در ریاضت زندگیست ** رنج این تن روح را پایندگیست 3365
  • گوش بنهاده بد آن مرد خبیث ** می‌شنود او از خروسش آن حدیث
  • دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
  • چون شنید اینها دوان شد تیز و تفت ** بر در موسی کلیم الله رفت
  • رو همی‌مالید در خاک او ز بیم ** که مرا فریاد رس زین ای کلیم
  • گفت رو بفروش خود را و بره ** چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه
  • بر مسلمانان زیان انداز تو ** کیسه و همیانها را کن دوتو 3370
  • من درون خشت دیدم این قضا ** که در آیینه عیان شد مر ترا
  • عاقل اول بیند آخر را بدل ** اندر آخر بیند از دانش مقل
  • باز زاری کرد کای نیکوخصال ** مر مرا در سر مزن در رو ممال
  • از من آن آمد که بودم ناسزا ** ناسزایم را تو ده حسن الجزا
  • گفت تیری جست از شست ای پسر ** نیست سنت کید آن واپس به سر 3375
  • لیک در خواهم ز نیکوداوری ** تا که ایمان آن زمان با خود بری
  • چونک ایمان برده باشی زنده‌ای ** چونک با ایمان روی پاینده‌ای