English    Türkçe    فارسی   

3
3402-3426

  • پیش مردان خدا کردی نفیر ** زین شکایت آن زن از درد نذیر
  • بیست فرزند این‌چنین در گور رفت ** آتشی در جانشان افتاد تفت
  • تا شبی بنمود او را جنتی ** باقیی سبزی خوشی بی ضنتی
  • باغ گفتم نعمت بی‌کیف را ** کاصل نعمتهاست و مجمع باغها 3405
  • ورنه لا عین رات چه جای باغ ** گفت نور غیب را یزدان چراغ
  • مثل نبود آن مثال آن بود ** تا برد بوی آنک او حیران بود
  • حاصل آن زن دید آن را مست شد ** زان تجلی آن ضعیف از دست شد
  • دید در قصری نبشته نام خویش ** آن خود دانستش آن محبوب‌کیش
  • بعد از آن گفتند کین نعمت وراست ** کو بجان بازی بجز صادق نخاست 3410
  • خدمت بسیار می‌بایست کرد ** مر ترا تا بر خوری زین چاشت‌خورد
  • چون تو کاهل بودی اندر التجا ** آن مصیبتها عوض دادت خدا
  • گفت یا رب تا به صد سال و فزون ** این چنینم ده بریز از من تو خون
  • اندر آن باغ او چو آمد پیش پیش ** دید در وی جمله فرزندان خویش
  • گفت از من کم شد از تو گم نشد ** بی دو چشم غیب کس مردم نشد 3415
  • تو نکردی فصد و از بینی دوید ** خون افزون تا ز تب جانت رهید
  • مغز هر میوه بهست از پوستش ** پوست دان تن را و مغز آن دوستش
  • مغز نغزی دارد آخر آدمی ** یکدمی آن را طلب گر زان دمی
  • در آمدن حمزه رضی الله عنه در جنگ بی زره
  • اندر آخر حمزه چون در صف شدی ** بی زره سرمست در غزو آمدی
  • سینه باز و تن برهنه پیش پیش ** در فکندی در صف شمشیر خویش 3420
  • خلق پرسیدند کای عم رسول ** ای هزبر صف‌شکن شاه فحول
  • نه تو لا تلقوا بایدیکم الی ** تهلکه خواندی ز پیغام خدا
  • پس چرا تو خویش را در تهلکه ** می در اندازی چنین در معرکه
  • چون جوان بودی و زفت و سخت‌زه ** تو نمی‌رفتی سوی صف بی زره
  • چون شدی پیر و ضعیف و منحنی ** پرده‌های لا ابالی می‌زنی 3425
  • لا ابالی‌وار با تیغ و سنان ** می‌نمایی دار و گیر و امتحان