English    Türkçe    فارسی   

3
3519-3543

  • تا کنون اندر حرب بودم ز زیست ** تو چه دانی مرگ چون عیشست و چیست
  • این همی گفت و رخش در عین گفت ** نرگس و گلبرگ و لاله می‌شکفت 3520
  • تاب رو و چشم پر انوار او ** می گواهی داد بر گفتار او
  • هر سیه دل می سیه دیدی ورا ** مردم دیده سیاه آمد چرا
  • مردم نادیده باشد رو سیاه ** مردم دیده بود مرآت ماه
  • خود کی بیند مردم دیده‌ی ترا ** در جهان جز مردم دیده‌فزا
  • چون به غیر مردم دیده‌ش ندید ** پس به غیر او کی در رنگش رسید 3525
  • پس جز او جمله مقلد آمدند ** در صفات مردم دیده بلند
  • گفت جفتش الفراق ای خوش‌خصال ** گفت نه نه الوصالست الوصال
  • گفت جفت امشب غریبی می‌روی ** از تبار و خویش غایب می‌شوی
  • گفت نه نه بلک امشب جان من ** می‌رسد خود از غریبی در وطن
  • گفت رویت را کجا بینیم ما ** گفت اندر حلقه‌ی خاص خدا 3530
  • حلقه‌ی خاصش به تو پیوسته است ** گر نظر بالا کنی نه سوی پست
  • اندر آن حلقه ز رب العالمین ** نور می‌تابد چو در حلقه نگین
  • گفت ویران گشت این خانه دریغ ** گفت اندر مه نگر منگر به میغ
  • کرد ویران تا کند معمورتر ** قومم انبه بود و خانه مختصر
  • حکمت ویران شدن تن به مرگ
  • من چو آدم بودم اول حبس کرب ** پر شد اکنون نسل جانم شرق و غرب 3535
  • من گدا بودم درین خانه چو چاه ** شاه گشتم قصر باید بهر شاه
  • قصرها خود مر شهان را مانسست ** مرده را خانه و مکان گوری بسست
  • انبیا را تنگ آمد این جهان ** چون شهان رفتند اندر لامکان
  • مردگان را این جهان بنمود فر ** ظاهرش زفت و به معنی تنگ بر
  • گر نبودی تنگ این افغان ز چیست ** چون دو تا شد هر که در وی بیش زیست 3540
  • در زمان خواب چون آزاد شد ** زان مکان بنگر که جان چون شاد شد
  • ظالم از ظلم طبیعت باز رست ** مرد زندانی ز فکر حبس جست
  • این زمین و آسمان بس فراخ ** سخت تنگ آمد به هنگام مناخ