English    Türkçe    فارسی   

3
3579-3603

  • بلک بیرون از افق وز چرخها ** بی مکان باشد چو ارواح و نهی
  • بل عقول ماست سایه‌های او ** می‌فتد چون سایه‌ها در پای او 3580
  • مجتهد هر گه که باشد نص‌شناس ** اندر آن صورت نیندیشد قیاس
  • چون نیابد نص اندر صورتی ** از قیاس آنجا نماید عبرتی
  • تشبیه نص با قیاس
  • نص وحی روح قدسی دان یقین ** وان قیاس عقل جزوی تحت این
  • عقل از جان گشت با ادراک و فر ** روح او را کی شود زیر نظر
  • لیک جان در عقل تاثیری کند ** زان اثر آن عقل تدبیری کند 3585
  • نوح‌وار ار صدقی زد در تو روح ** کو یم و کشتی و کو طوفان نوح
  • عقل اثر را روح پندارد ولیک ** نور خور از قرص خور دورست نیک
  • زان به قرصی سالکی خرسند شد ** تا ز نورش سوی قرص افکند شد
  • زانک این نوری که اندر سافل است ** نیست دایم روز و شب او آفل است
  • وانک اندر قرص دارد باش و جا ** غرقه‌ی آن نور باشد دایما 3590
  • نه سحابش ره زند خود نه غروب ** وا رهید او از فراق سینه کوب
  • این‌چنین کس اصلش از افلاک بود ** یا مبدل گشت گر از خاک بود
  • زانک خاکی را نباشد تاب آن ** که زند بر وی شعاعش جاودان
  • گر زند بر خاک دایم تاب خور ** آنچنان سوزد که ناید زو ثمر
  • دایم اندر آب کار ماهی است ** مار را با او کجا همراهی است 3595
  • لیک در که مارهای پر فن‌اند ** اندرین یم ماهییها می‌کنند
  • مکرشان گر خلق را شیدا کند ** هم ز دریا تاسه‌شان رسوا کند
  • واندرین یم ماهیان پر فن‌اند ** مار را از سحر ماهی می‌کنند
  • ماهیان قعر دریای جلال ** بحرشان آموخته سحر حلال
  • بس محال از تاب ایشان حال شد ** نحس آنجا رفت و نیکوفال شد 3600
  • تا قیامت گر بگویم زین کلام ** صد قیامت بگذرد وین ناتمام
  • آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
  • بر ملولان این مکرر کردنست ** نزد من عمر مکرر بردنست
  • شمع از برق مکرر بر شود ** خاک از تاب مکرر زر شود