English    Türkçe    فارسی   

3
3627-3651

  • حیلت او از سبالش نگذرد ** چنبره‌ی حجره‌ی قمر چون بر درد
  • با عدو آفتاب این بد عتاب ** ای عدو آفتاب آفتاب
  • ای عدو آفتابی کز فرش ** می‌بلرزد آفتاب و اخترش
  • تو عدو او نه‌ای خصم خودی ** چه غم آتش را که تو هیزم شدی 3630
  • ای عجب از سوزشت او کم شود ** یا ز درد سوزشت پر غم شود
  • رحمتش نه رحمت آدم بود ** که مزاج رحم آدم غم بود
  • رحمت مخلوق باشد غصه‌ناک ** رحمت حق از غم و غصه‌ست پاک
  • رحمت بی‌چون چنین دان ای پدر ** ناید اندر وهم از وی جز اثر
  • فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
  • ظاهرست آثار و میوه‌ی رحمتش ** لیک کی داند جز او ماهیتش 3635
  • هیچ ماهیات اوصاف کمال ** کس نداند جز بثار و مثال
  • طفل ماهیت نداند طمث را ** جز که گویی هست چون حلوا ترا
  • کی بود ماهیت ذوق جماع ** مثل ماهیات حلوا ای مطاع
  • لیک نسبت کرد از روی خوشی ** با تو آن عاقل چو تو کودک‌وشی
  • تا بداند کودک آن را از مثال ** گر نداند ماهیت یا عین حال 3640
  • پس اگر گویی بدانم دور نیست ** ور ندانم گفت کذب و زور نیست
  • گر کسی گوید که دانی نوح را ** آن رسول حق و نور روح را
  • گر بگویی چون ندانم کان قمر ** هست از خورشید و مه مشهورتر
  • کودکان خرد در کتابها ** و آن امامان جمله در محرابها
  • نام او خوانند در قرآن صریح ** قصه‌اش گویند از ماضی فصیح 3645
  • راست‌گو دانیش تو از روی وصف ** گرچه ماهیت نشد از نوح کشف
  • ور بگویی من چه دانم نوح را ** همچو اویی داند او را ای فتی
  • مور لنگم من چه دانم فیل را ** پشه‌ای کی داند اسرافیل را
  • این سخن هم راستست از روی آن ** که بماهیت ندانیش ای فلان
  • عجز از ادراک ماهیت عمو ** حالت عامه بود مطلق مگو 3650
  • زانک ماهیات و سر سر آن ** پیش چشم کاملان باشد عیان