English    Türkçe    فارسی   

3
3689-3713

  • گفت تاب فرقتم زین پس نماند ** صبر کی داند خلاعت را نشاند
  • از فراق این خاکها شوره بود ** آب زرد و گنده و تیره شود 3690
  • باد جان‌افزا وخم گردد وبا ** آتشی خاکستری گردد هبا
  • باغ چون جنت شود دار المرض ** زرد و ریزان برگ او اندر حرض
  • عقل دراک از فراق دوستان ** همچو تیرانداز اشکسته کمان
  • دوزخ از فرقت چنان سوزان شدست ** پیر از فرقت چنان لرزان شدست
  • گر بگویم از فراق چون شرار ** تا قیامت یک بود از صد هزار 3695
  • پس ز شرح سوز او کم زن نفس ** رب سلم رب سلم گوی و بس
  • هرچه از وی شاد گردی در جهان ** از فراق او بیندیش آن زمان
  • زانچ گشتی شاد بس کس شاد شد ** آخر از وی جست و همچون باد شد
  • از تو هم بجهد تو دل بر وی منه ** پیش از آن کو بجهد از وی تو بجه
  • پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
  • همچو مریم گوی پیش از فوت ملک ** نقش را کالعوذ بالرحمن منک 3700
  • دید مریم صورتی بس جان‌فزا ** جان‌فزایی دلربایی در خلا
  • پیش او بر رست از روی زمین ** چون مه وخورشید آن روح الامین
  • از زمین بر رست خوبی بی‌نقاب ** آنچنان کز شرق روید آفتاب
  • لرزه بر اعضای مریم اوفتاد ** کو برهنه بود و ترسید از فساد
  • صورتی که یوسف ار دیدی عیان ** دست از حیرت بریدی چو زنان 3705
  • همچو گل پیشش برویید آن ز گل ** چون خیالی که بر آرد سر ز دل
  • گشت بی‌خود مریم و در بی‌خودی ** گفت بجهم در پناه ایزدی
  • زانک عادت کرده بود آن پاک‌جیب ** در هزیمت رخت بردن سوی غیب
  • چون جهان را دید ملکی بی‌قرار ** حازمانه ساخت زان حضرت حصار
  • تا به گاه مرگ حصنی باشدش ** که نیابد خصم راه مقصدش 3710
  • از پناه حق حصاری به ندید ** یورتگه نزدیک آن دز برگزید
  • چون بدید آن غمزه‌های عقل‌سوز ** که ازو می‌شد جگرها تیردوز
  • شاه و لشکر حلقه در گوشش شده ** خسروان هوش بیهوشش شده