English    Türkçe    فارسی   

3
3703-3727

  • از زمین بر رست خوبی بی‌نقاب ** آنچنان کز شرق روید آفتاب
  • لرزه بر اعضای مریم اوفتاد ** کو برهنه بود و ترسید از فساد
  • صورتی که یوسف ار دیدی عیان ** دست از حیرت بریدی چو زنان 3705
  • همچو گل پیشش برویید آن ز گل ** چون خیالی که بر آرد سر ز دل
  • گشت بی‌خود مریم و در بی‌خودی ** گفت بجهم در پناه ایزدی
  • زانک عادت کرده بود آن پاک‌جیب ** در هزیمت رخت بردن سوی غیب
  • چون جهان را دید ملکی بی‌قرار ** حازمانه ساخت زان حضرت حصار
  • تا به گاه مرگ حصنی باشدش ** که نیابد خصم راه مقصدش 3710
  • از پناه حق حصاری به ندید ** یورتگه نزدیک آن دز برگزید
  • چون بدید آن غمزه‌های عقل‌سوز ** که ازو می‌شد جگرها تیردوز
  • شاه و لشکر حلقه در گوشش شده ** خسروان هوش بیهوشش شده
  • صد هزاران شاه مملوکش برق ** صد هزاران بدر را داده به دق
  • زهره نی مر زهره را تا دم زند ** عقل کلش چون ببیند کم زند 3715
  • من چگویم که مرا در دوخته‌ست ** دمگهم را دمگه او سوخته‌ست
  • دود آن نارم دلیلم من برو ** دور از آن شه باطل ما عبروا
  • خود نباشد آفتابی را دلیل ** جز که نور آفتاب مستطیل
  • سایه کی بود تا دلیل او بود ** این بستش کع ذلیل او بود
  • این جلالت در دلالت صادقست ** جمله ادراکات پس او سابقست 3720
  • جمله ادراکات بر خرهای لنگ ** او سوار باد پران چون خدنگ
  • گر گریزد کس نیابد گرد شه ** ور گریزند او بگیرد پیش ره
  • جمله ادراکات را آرام نی ** وقت میدانست وقت جام نی
  • آن یکی وهمی چو بازی می‌پرد ** وآن دگر چون تیر معبر می‌درد
  • وان دگر چون کشتی با بادبان ** وآن دگر اندر تراجع هر زمان 3725
  • چون شکاری می‌نمایدشان ز دور ** جمله حمله می‌فزایند آن طیور
  • چونک ناپیدا شود حیران شوند ** همچو جغدان سوی هر ویران شوند