English    Türkçe    فارسی   

3
4001-4025

  • لیک مستی شیرگیری وز گمان ** شیر پنداری تو خود را هین مران
  • گفت حق ز اهل نفاق ناسدید ** باسهم ما بینهم باس شدید
  • در میان همدگر مردانه‌اند ** در غزا چون عورتان خانه‌اند
  • گفت پیغامبر سپهدار غیوب ** لا شجاعة یا فتی قبل الحروب
  • وقت لاف غزو مستان کف کنند ** وقت جوش جنگ چون کف بی‌فنند 4005
  • وقت ذکر غزو شمشیرش دراز ** وقت کر و فر تیغش چون پیاز
  • وقت اندیشه دل او زخم‌جو ** پس به یک سوزن تهی شد خیک او
  • من عجب دارم ز جویای صفا ** کو رمد در وقت صیقل از جفا
  • عشق چون دعوی جفا دیدن گواه ** چون گواهت نیست شد دعوی تباه
  • چون گواهت خواهد این قاضی مرنج ** بوسه ده بر مار تا یابی تو گنج 4010
  • آن جفا با تو نباشد ای پسر ** بلک با وصف بدی اندر تو در
  • بر نمد چوبی که آن را مرد زد ** بر نمد آن را نزد بر گرد زد
  • گر بزد مر اسپ را آن کینه کش ** آن نزد بر اسپ زد بر سکسکش
  • تا ز سکسک وا رهد خوش‌پی شود ** شیره را زندان کنی تا می‌شود
  • گفت چندان آن یتیمک را زدی ** چون نترسیدی ز قهر ایزدی 4015
  • گفت او را کی زدم ای جان و دوست ** من بر آن دیوی زدم کو اندروست
  • مادر ار گوید ترا مرگ تو باد ** مرگ آن خو خواهد و مرگ فساد
  • آن گروهی کز ادب بگریختند ** آب مردی و آب مردان ریختند
  • عاذلانشان از وغا وا راندند ** تا چنین حیز و مخنث ماندند
  • لاف و غره‌ی ژاژخا را کم شنو ** با چنینها در صف هیجا مرو 4020
  • زانک زاد و کم خبالا گفت حق ** کز رفاق سست برگردان ورق
  • که گر ایشان با شما همره شوند ** غازیان بی‌مغز همچون که شوند
  • خویشتن را با شما هم‌صف کنند ** پس گریزند و دل صف بشکنند
  • پس سپاهی اندکی بی این نفر ** به که با اهل نفاق آید حشر
  • هست بادام کم خوش بیخته ** به ز بسیاری به تلخ آمیخته 4025