English    Türkçe    فارسی   

3
4108-4132

  • گرم زان ماندست با آن کو ندید ** کاله‌های خویش را ربح و مزید
  • همچنین علم و هنرها و حرف ** چون بدید افزون از آنها در شرف
  • تا به از جان نیست جان باشد عزیز ** چون به آمد نام جان شد چیز لیز 4110
  • لعبت مرده بود جان طفل را ** تا نگشت او در بزرگی طفل‌زا
  • این تصور وین تخیل لعبتست ** تا تو طفلی پس بدانت حاجتست
  • چون ز طفلی رست جان شد در وصال ** فارغ از حس است و تصویر و خیال
  • نیست محرم تا بگویم بی‌نفاق ** تن زدم والله اعلم بالوفاق
  • مال و تن برف‌اند ریزان فنا ** حق خریدارش که الله اشتری 4115
  • برفها زان از ثمن اولیستت ** که هیی در شک یقینی نیستت
  • وین عجب ظنست در تو ای مهین ** که نمی‌پرد به بستان یقین
  • هر گمان تشنه‌ی یقینست ای پسر ** می‌زند اندر تزاید بال و پر
  • چون رسد در علم پس پر پا شود ** مر یقین را علم او بویا شود
  • زانک هست اندر طریق مفتتن ** علم کمتر از یقین و فوق ظن 4120
  • علم جویای یقین باشد بدان ** و آن یقین جویای دیدست و عیان
  • اندر الهیکم بجو این را کنون ** از پس کلا پس لو تعلمون
  • می‌کشد دانش ببینش ای علیم ** گر یقین گشتی ببینندی جحیم
  • دید زاید از یقین بی امتهال ** آنچنانک از ظن می‌زاید خیال
  • اندر الهیکم بیان این ببین ** که شود علم الیقین عین الیقین 4125
  • از گمان و از یقین بالاترم ** وز ملامت بر نمی‌گردد سرم
  • چون دهانم خورد از حلوای او ** چشم‌روشن گشتم و بینای او
  • پا نهم گستاخ چون خانه روم ** پا نلرزانم نه کورانه روم
  • آنچ گل را گفت حق خندانش کرد ** با دل من گفت و صد چندانش کرد
  • آنچ زد بر سرو و قدش راست کرد ** و آنچ از وی نرگس و نسرین بخورد 4130
  • آنچ نی را کرد شیرین جان و دل ** و آنچ خاکی یافت ازو نقش چگل
  • آنچ ابرو را چنان طرار ساخت ** چهره را گلگونه و گلنار ساخت