English    Türkçe    فارسی   

3
419-443

  • هرچه از یارت جدا اندازد آن ** مشنو آن را کان زیان دارد زیان
  • گر بود آن سود صد در صد مگیر ** بهر زر مگسل ز گنجور ای فقیر 420
  • این شنو که چند یزدان زجر کرد ** گفت اصحاب نبی را گرم و سرد
  • زانک بر بانگ دهل در سال تنگ ** جمعه را کردند باطل بی درنگ
  • تا نباید دیگران ارزان خرند ** زان جلب صرفه ز ما ایشان برند
  • ماند پیغامبر بخلوت در نماز ** با دو سه درویش ثابت پر نیاز
  • گفت طبل و لهو و بازرگانیی ** چونتان ببرید از ربانیی 425
  • قد فضضتم نحو قمح هائما ** ثم خلیتم نبیا قائما
  • بهر گندم تخم باطل کاشتید ** و آن رسول حق را بگذاشتید
  • صحبت او خیر من لهوست و مال ** بین کرا بگذاشتی چشمی بمال
  • خود نشد حرص شما را این یقین ** که منم رزاق و خیر الرازقین
  • آنک گندم را ز خود روزی دهد ** کی توکلهات را ضایع نهد 430
  • از پی گندم جدا گشتی از آن ** که فرستادست گندم ز آسمان
  • دعوت باز بطان را از آب به صحرا
  • باز گوید بط را کز آب خیز ** تا ببینی دشتها را قندریز
  • بط عاقل گویدش ای باز دور ** آب ما را حصن و امنست و سرور
  • دیو چون باز آمد ای بطان شتاب ** هین به بیرون کم روید از حصن آب
  • باز را گویند رو رو باز گرد ** از سر ما دست دار ای پای‌مرد 435
  • ما بری از دعوتت دعوت ترا ** ما ننوشیم این دم تو کافرا
  • حصن ما را قند و قندستان ترا ** من نخواهم هدیه‌ات بستان ترا
  • چونک جان باشد نیاید لوت کم ** چونک لشکر هست کم ناید علم
  • خواجه‌ی حازم بسی عذر آورید ** بس بهانه کرد با دیو مرید
  • گفت این دم کارها دارم مهم ** گر بیایم آن نگردد منتظم 440
  • شاه کار نازکم فرموده است ** ز انتظارم شاه شب نغنوده است
  • من نیارم ترک امر شاه کرد ** من نتانم شد بر شه روی‌زرد
  • هر صباح و هر مسا سرهنگ خاص ** می‌رسد از من همی‌جوید مناص