English    Türkçe    فارسی   

3
4283-4307

  • این نه آن شیرست کز وی جان بری ** یا ز پنجه‌ی قهر او ایمان بری
  • تا قیامت می‌زند قرآن ندی ** ای گروهی جهل را گشته فدی
  • که مرا افسانه می‌پنداشتید ** تخم طعن و کافری می‌کاشتید 4285
  • خود بدیدیت آنک طعنه می‌زدیت ** که شما فانی و افسانه بدیت
  • من کلام حقم و قایم به ذات ** قوت جان جان و یاقوت زکات
  • نور خورشیدم فتاده بر شما ** لیک از خورشید ناگشته جدا
  • نک منم ینبوع آن آب حیات ** تا رهانم عاشقان را از ممات
  • گر چنان گند آزتان ننگیختی ** جرعه‌ای بر گورتان حق ریختی 4290
  • نه بگیرم گفت و پند آن حکیم ** دل نگردانم بهر طعنی سقیم
  • مثل زدن در رمیدن کره‌ی اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان
  • آنک فرمودست او اندر خطاب ** کره و مادر همی‌خوردند آب
  • می‌شخولیدند هر دم آن نفر ** بهر اسپان که هلا هین آب خور
  • آن شخولیدن به کره می‌رسید ** سر همی بر داشت و از خور می‌رمید
  • مادرش پرسید کای کره چرا ** می‌رمی هر ساعتی زین استقا 4295
  • گفت کره می‌شخولند این گروه ** ز اتفاق بانگشان دارم شکوه
  • پس دلم می‌لرزد از جا می‌رود ** ز اتفاق نعره خوفم می‌رسد
  • گفت مادر تا جهان بودست ازین ** کارافزایان بدند اندر زمین
  • هین تو کار خویش کن ای ارجمند ** زود کایشان ریش خود بر می‌کنند
  • وقت تنگ و می‌رود آب فراخ ** پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ 4300
  • شهره کاریزیست پر آب حیات ** آب کش تا بر دمد از تو نبات
  • آب خضر از جوی نطق اولیا ** می‌خوریم ای تشنه‌ی غافل بیا
  • گر نبینی آب کورانه بفن ** سوی جو آور سبو در جوی زن
  • چون شنیدی کاندرین جو آب هست ** کور را تقلید باید کار بست
  • جو فرو بر مشک آب‌اندیش را ** تا گران بینی تو مشک خویش را 4305
  • چون گران دیدی شوی تو مستدل ** رست از تقلید خشک آنگاه دل
  • گر نبیند کور آب جو عیان ** لیک داند چون سبو بیند گران