English    Türkçe    فارسی   

3
4299-4323

  • هین تو کار خویش کن ای ارجمند ** زود کایشان ریش خود بر می‌کنند
  • وقت تنگ و می‌رود آب فراخ ** پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ 4300
  • شهره کاریزیست پر آب حیات ** آب کش تا بر دمد از تو نبات
  • آب خضر از جوی نطق اولیا ** می‌خوریم ای تشنه‌ی غافل بیا
  • گر نبینی آب کورانه بفن ** سوی جو آور سبو در جوی زن
  • چون شنیدی کاندرین جو آب هست ** کور را تقلید باید کار بست
  • جو فرو بر مشک آب‌اندیش را ** تا گران بینی تو مشک خویش را 4305
  • چون گران دیدی شوی تو مستدل ** رست از تقلید خشک آنگاه دل
  • گر نبیند کور آب جو عیان ** لیک داند چون سبو بیند گران
  • که ز جو اندر سبو آبی برفت ** کین سبک بود و گران شد ز آب و زفت
  • زانک هر بادی مرا در می‌ربود ** باد می‌نربایدم ثقلم فزود
  • مر سفیهان را رباید هر هوا ** زانک نبودشان گرانی قوی 4310
  • کشتی بی‌لنگر آمد مرد شر ** که ز باد کژ نیابد او حذر
  • لنگر عقلست عاقل را امان ** لنگری در یوزه کن از عاقلان
  • او مددهای خرد چون در ربود ** از خزینه در آن دریای جود
  • زین چنین امداد دل پر فن شود ** بجهد از دل چشم هم روشن شود
  • زانک نور از دل برین دیده نشست ** تا چو دل شد دیده‌ی تو عاطلست 4315
  • دل چو بر انوار عقلی نیز زد ** زان نصیبی هم بدو دیده دهد
  • پس بدان کاب مبارک ز آسمان ** وحی دلها باشد و صدق بیان
  • ما چو آن کره هم آب جو خوریم ** سوی آن وسواس طاعن ننگریم
  • پی‌رو پیغمبرانی ره سپر ** طعنه‌ی خلقان همه بادی شمر
  • آن خداوندان که ره طی کرده‌اند ** گوش فا بانگ سگان کی کرده‌اند 4320
  • بقیه‌ی ذکر آن مهمان مسجد مهمان‌کش
  • باز گو کان پاک‌باز شیرمرد ** اندر آن مسجد چه بنمودش چه کرد
  • خفت در مسجد خود او را خواب کو ** مرد غرقه گشته چون خسپد بجو
  • خواب مرغ و ماهیان باشد همی ** عاشقان را زیر غرقاب غمی