English    Türkçe    فارسی   

3
4338-4362

  • تا چنان نومید شد جانشان ز نور ** که روان کافران ز اهل قبور
  • این شکوه بانگ آن ملعون بود ** هیبت بانگ خدایی چون بود
  • هیبت بازست بر کبک نجیب ** مر مگس را نیست زان هیبت نصیب 4340
  • زانک نبود باز صیاد مگس ** عنکبوتان می مگس گیرند و بس
  • عنکبوت دیو بر چون تو ذباب ** کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب
  • بانگ دیوان گله‌بان اشقیاست ** بانگ سلطان پاسبان اولیاست
  • تا نیامیزد بدین دو بانگ دور ** قطره‌ای از بحر خوش با بحر شور
  • رسیدن بانگ طلسمی نیم‌شب مهمان مسجد را
  • بشنو اکنون قصه‌ی آن بانگ سخت ** که نرفت از جا بدان آن نیکبخت 4345
  • گفت چون ترسم چو هست این طبل عید ** تا دهل ترسد که زخم او را رسید
  • ای دهلهای تهی بی قلوب ** قسمتان از عید جان شد زخم چوب
  • شد قیامت عید و بی‌دینان دهل ** ما چو اهل عید خندان همچو گل
  • بشنو اکنون این دهل چون بانگ زد ** دیگ دولتبا چگونه می‌پزد
  • چونک بشنود آن دهل آن مرد دید ** گفت چون ترسد دلم از طبل عید 4350
  • گفت با خود هین ملرزان دل کزین ** مرد جان بددلان بی‌یقین
  • وقت آن آمد که حیدروار من ** ملک گیرم یا بپردازم بدن
  • بر جهید و بانگ بر زد کای کیا ** حاضرم اینک اگر مردی بیا
  • در زمان بشکست ز آواز آن طلسم ** زر همی‌ریزید هر سو قسم قسم
  • ریخت چند این زر که ترسید آن پسر ** تا نگیرد زر ز پری راه در 4355
  • بعد از آن برخاست آن شیر عتید ** تا سحرگه زر به بیرون می‌کشید
  • دفن می‌کرد و همی آمد بزر ** با جوال و توبره بار دگر
  • گنجها بنهاد آن جانباز از آن ** کوری ترسانی واپس خزان
  • این زر ظاهر بخاطر آمدست ** در دل هر کور دور زرپرست
  • کودکان اسفالها را بشکنند ** نام زر بنهند و در دامن کنند 4360
  • اندر آن بازی چو گویی نام زر ** آن کند در خاطر کودک گذر
  • بل زر مضروب ضرب ایزدی ** کو نگردد کاسد آمد سرمدی