English    Türkçe    فارسی   

3
434-458

  • دیو چون باز آمد ای بطان شتاب ** هین به بیرون کم روید از حصن آب
  • باز را گویند رو رو باز گرد ** از سر ما دست دار ای پای‌مرد 435
  • ما بری از دعوتت دعوت ترا ** ما ننوشیم این دم تو کافرا
  • حصن ما را قند و قندستان ترا ** من نخواهم هدیه‌ات بستان ترا
  • چونک جان باشد نیاید لوت کم ** چونک لشکر هست کم ناید علم
  • خواجه‌ی حازم بسی عذر آورید ** بس بهانه کرد با دیو مرید
  • گفت این دم کارها دارم مهم ** گر بیایم آن نگردد منتظم 440
  • شاه کار نازکم فرموده است ** ز انتظارم شاه شب نغنوده است
  • من نیارم ترک امر شاه کرد ** من نتانم شد بر شه روی‌زرد
  • هر صباح و هر مسا سرهنگ خاص ** می‌رسد از من همی‌جوید مناص
  • تو روا داری که آیم سوی ده ** تا در ابرو افکند سلطان گره
  • بعد از آن درمان خشمش چون کنم ** زنده خود را زین مگر مدفون کنم 445
  • زین نمط او صد بهانه باز گفت ** حیله‌ها با حکم حق نفتاد جفت
  • گر شود ذرات عالم حیله‌پیچ ** با قضای آسمان هیچند هیچ
  • چون گریزد این زمین از آسمان ** چون کند او خویش را از وی نهان
  • هرچه آید ز آسمان سوی زمین ** نه مفر دارد نه چاره نه کمین
  • آتش ار خورشید می‌بارد برو ** او بپیش آتشش بنهاده رو 450
  • ور همی طوفان کند باران برو ** شهرها را می‌کند ویران برو
  • او شده تسلیم او ایوب‌وار ** که اسیرم هرچه می‌خواهی ببار
  • ای که جزو این زمینی سر مکش ** چونک بینی حکم یزدان در مکش
  • چون خلقناکم شنودی من تراب ** خاک باشی جست از تو رو متاب
  • بین که اندر خاک تخمی کاشتم ** کرد خاکی و منش افراشتم 455
  • حمله‌ی دیگر تو خاکی پیشه گیر ** تا کنم بر جمله میرانت امیر
  • آب از بالا به پستی در رود ** آنگه از پستی به بالا بر رود
  • گندم از بالا بزیر خاک شد ** بعد از آن او خوشه و چالاک شد