English    Türkçe    فارسی   

3
4380-4404

  • او گناهی کرد و ما دیدیم لیک ** رحمت ما را نمی‌دانست نیک 4380
  • خاطر مجرم ز ما ترسان شود ** لیک صد اومید در ترسش بود
  • من بترسانم وقیح یاوه را ** آنک ترسد من چه ترسانم ورا
  • بهر دیگ سرد آذر می‌رود ** نه بدان کز جوش از سر می‌رود
  • آمنان را من بترسانم به علم ** خایفان را ترس بردارم به حلم
  • پاره‌دوزم پاره در موضع نهم ** هر کسی را شربت اندر خور دهم 4385
  • هست سر مرد چون بیخ درخت ** زان بروید برگهاش از چوب سخت
  • درخور آن بیخ رسته برگها ** در درخت و در نفوس و در نهی
  • برفلک پرهاست ز اشجار وفا ** اصلها ثابت و فرعه فی السما
  • چون برست از عشق پر بر آسمان ** چون نروید در دل صدر جهان
  • موج می‌زد در دلش عفو گنه ** که ز هر دل تا دل آمد روزنه 4390
  • که ز دل تا دل یقین روزن بود ** نه جدا و دور چون دو تن بود
  • متصل نبود سفال دو چراغ ** نورشان ممزوج باشد در مساغ
  • هیچ عاشق خود نباشد وصل‌جو ** که نه معشوقش بود جویای او
  • لیک عشق عاشقان تن زه کند ** عشق معشوقان خوش و فربه کند
  • چون درین دل برق مهر دوست جست ** اندر آن دل دوستی می‌دان که هست 4395
  • در دل تو مهر حق چون شد دوتو ** هست حق را بی گمانی مهر تو
  • هیچ بانگ کف زدن ناید بدر ** از یکی دست تو بی دستی دگر
  • تشنه می‌نالد که ای آب گوار ** آب هم نالد که کو آن آب‌خوار
  • جذب آبست این عطش در جان ما ** ما از آن او و او هم آن ما
  • حکمت حق در قضا و در قدر ** کرد ما را عاشقان همدگر 4400
  • جمله اجزای جهان زان حکم پیش ** جفت جفت و عاشقان جفت خویش
  • هست هر جزوی ز عالم جفت‌خواه ** راست همچون کهربا و برگ کاه
  • آسمان گوید زمین را مرحبا ** با توم چون آهن و آهن‌ربا
  • آسمان مرد و زمین زن در خرد ** هرچه آن انداخت این می‌پرورد