English    Türkçe    فارسی   

3
4596-4620

  • و آن محب حق ز بهر حق کجاست ** که ز اغراض و ز علتها جداست
  • گر چنین و گر چنان چون طالبست ** جذب حق او را سوی حق جاذبست
  • گر محب حق بود لغیره ** کی ینال دائما من خیره
  • یا محب حق بود لعینه ** لاسواه خائفا من بینه
  • هر دو را این جست و جوها زان سریست ** این گرفتاری دل زان دلبریست 4600
  • جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
  • آمدیم اینجا که در صدر جهان ** گر نبودی جذب آن عاشق نهان
  • ناشکیباکی بدی او از فراق ** کی دوان باز آمدی سوی وثاق
  • میل معشوقان نهانست و ستیر ** میل عاشق با دو صد طبل و نفیر
  • یک حکایت هست اینجا ز اعتبار ** لیک عاجز شد بخاری ز انتظار
  • ترک آن کردیم کو در جست و جوست ** تاکه پیش از مرگ بیند روی دوست 4605
  • تا رهد از مرگ تا یابد نجات ** زانک دید دوستست آب حیات
  • هر که دید او نباشد دفع مرگ ** دوست نبود که نه میوه‌ستش نه برگ
  • کار آن کارست ای مشتاق مست ** کاندر آن کار ار رسد مرگت خوشست
  • شد نشان صدق ایمان ای جوان ** آنک آید خوش ترا مرگ اندر آن
  • گر نشد ایمان تو ای جان چنین ** نیست کامل رو بجو اکمال دین 4610
  • هر که اندر کار تو شد مرگ‌دوست ** بر دل تو بی کراهت دوست اوست
  • چون کراهت رفت آن خود مرگ نیست ** صورت مرگست و نقلان کردنیست
  • چون کراهت رفت مردن نفع شد ** پس درست آید که مردن دفع شد
  • دوست حقست و کسی کش گفت او ** که توی آن من و من آن تو
  • گوش دار اکنون که عاشق می‌رسد ** بسته عشق او را به حبل من مسد 4615
  • چون بدید او چهره‌ی صدر جهان ** گوییا پریدش از تن مرغ جان
  • همچو چوب خشک افتاد آن تنش ** سرد شد از فرق جان تا ناخنش
  • هرچه کردند از بخور و از گلاب ** نه بجنبید و نه آمد در خطاب
  • شاه چون دید آن مزعفر روی او ** پس فرود آمد ز مرکب سوی او
  • گفت عاشق دوست می‌جوید بتفت ** چونک معشوق آمد آن عاشق برفت 4620