English    Türkçe    فارسی   

3
4664-4688

  • می‌کشید از بیهشی‌اش در بیان ** اندک اندک از کرم صدر جهان
  • بانگ زد در گوش او شه کای گدا ** زر نثار آوردمت دامن گشا 4665
  • جان تو کاندر فراقم می‌طپید ** چونک زنهارش رسیدم چون رمید
  • ای بدیده در فراقم گرم و سرد ** با خود آ از بی‌خودی و باز گرد
  • مرغ خانه اشتری را بی خرد ** رسم مهمانش به خانه می‌برد
  • چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد ** خانه ویران گشت و سقف اندر فتاد
  • خانه‌ی مرغست هوش و عقل ما ** هوش صالح طالب ناقه‌ی خدا 4670
  • ناقه چون سر کرد در آب و گلش ** نه گل آنجا ماند نه جان و دلش
  • کرد فضل عشق انسان را فضول ** زین فزون‌جویی ظلومست و جهول
  • جاهلست و اندرین مشکل شکار ** می‌کشد خرگوش شیری در کنار
  • کی کنار اندر کشیدی شیر را ** گر بدانستی و دیدی شیر را
  • ظالمست او بر خود و بر جان خود ** ظلم بین کز عدلها گو می‌برد 4675
  • جهل او مر علمها را اوستاد ** ظلم او مر عدلها را شد رشاد
  • دست او بگرفت کین رفته دمش ** آنگهی آید که من دم بخشمش
  • چون به من زنده شود این مرده‌تن ** جان من باشد که رو آرد به من
  • من کنم او را ازین جان محتشم ** جان که من بخشم ببیند بخششم
  • جان نامحرم نبیند روی دوست ** جز همان جان کاصل او از کوی اوست 4680
  • در دمم قصاب‌وار این دوست را ** تا هلد آن مغز نغزش پوست را
  • گفت ای جان رمیده از بلا ** وصل ما را در گشادیم الصلا
  • ای خود ما بی‌خودی و مستی‌ات ** ای ز هست ما هماره هستی‌ات
  • با تو بی لب این زمان من نو بنو ** رازهای کهنه گویم می‌شنو
  • زانک آن لبها ازین دم می‌رمد ** بر لب جوی نهان بر می‌دمد 4685
  • گوش بی‌گوشی درین دم بر گشا ** بهر راز یفعل الله ما یشا
  • چون صلای وصل بشنیدن گرفت ** اندک اندک مرده جنبیدن گرفت
  • نه کم از خاکست کز عشوه‌ی صبا ** سبز پوشد سر بر آرد از فنا