English    Türkçe    فارسی   

3
4710-4734

  • گر بگویم فوت می‌گردد بکا ** ور نگویم چون کنم شکر و ثنا 4710
  • می‌فتد از دیده خون دل شها ** بین چه افتادست از دیده مرا
  • این بگفت و گریه در شد آن نحیف ** که برو بگریست هم دون هم شریف
  • از دلش چندان بر آمد های هوی ** حلقه کرد اهل بخارا گرد اوی
  • خیره گویان خیره گریان خیره‌خند ** مرد و زن خرد و کلان حیران شدند
  • شهر هم هم‌رنگ او شد اشک ریز ** مرد و زن درهم شده چون رستخیز 4715
  • آسمان می‌گفت آن دم با زمین ** گر قیامت را ندیدستی ببین
  • عقل حیران که چه عشق است و چه حال ** تا فراق او عجب‌تر یا وصال
  • چرخ بر خوانده قیامت‌نامه را ** تا مجره بر دریده جامه را
  • با دو عالم عشق را بیگانگی ** اندرو هفتاد و دو دیوانگی
  • سخت پنهانست و پیدا حیرتش ** جان سلطانان جان در حسرتش 4720
  • غیر هفتاد و دو ملت کیش او ** تخت شاهان تخته‌بندی پیش او
  • مطرب عشق این زند وقت سماع ** بندگی بند و خداوندی صداع
  • پس چه باشد عشق دریای عدم ** در شکسته عقل را آنجا قدم
  • بندگی و سلطنت معلوم شد ** زین دو پرده عاشقی مکتوم شد
  • کاشکی هستی زبانی داشتی ** تا ز هستان پرده‌ها برداشتی 4725
  • هر چه گویی ای دم هستی از آن ** پرده‌ی دیگر برو بستی بدان
  • آفت ادراک آن قالست و حال ** خون بخون شستن محالست و محال
  • من چو با سوداییانش محرمم ** روز و شب اندر قفص در می‌دمم
  • سخت مست و بی‌خود و آشفته‌ای ** دوش ای جان بر چه پهلو خفته‌ای
  • هان و هان هش دار بر ناری دمی ** اولا بر جه طلب کن محرمی 4730
  • عاشق و مستی و بگشاده زبان ** الله الله اشتری بر ناودان
  • چون ز راز و ناز او گوید زبان ** یا جمیل الستر خواند آسمان
  • ستر چه در پشم و پنبه آذرست ** تا همی‌پوشیش او پیداترست
  • چون بکوشم تا سرش پنهان کنم ** سر بر آرد چون علم کاینک منم