English    Türkçe    فارسی   

3
4763-4787

  • ای بسا طوطی گویای خمش ** ای بسا شیرین‌روان رو ترش
  • رو به گورستان دمی خامش نشین ** آن خموشان سخن‌گو را ببین
  • لیک اگر یکرنگ بینی خاکشان ** نیست یکسان حالت چالاکشان 4765
  • شحم و لحم زندگان یکسان بود ** آن یکی غمگین دگر شادان بود
  • تو چه دانی تا ننوشی قالشان ** زانک پنهانست بر تو حالشان
  • بشنوی از قال های و هوی را ** کی ببینی حالت صدتوی را
  • نقش ما یکسان بضدها متصف ** خاک هم یکسان روانشان مختلف
  • همچنین یکسان بود آوازها ** آن یکی پر درد و آن پر نازها 4770
  • بانگ اسپان بشنوی اندر مصاف ** بانگ مرغان بشنوی اندر طواف
  • آن یکی از حقد و دیگر ز ارتباط ** آن یکی از رنج و دیگر از نشاط
  • هر که دور از حالت ایشان بود ** پیشش آن آوازها یکسان بود
  • آن درختی جنبد از زخم تبر ** و آن درخت دیگر از باد سحر
  • بس غلط گشتم ز دیگ مردریگ ** زانک سرپوشیده می‌جوشید دیگ 4775
  • جوش و نوش هرکست گوید بیا ** جوش صدق و جوش تزویر و ریا
  • گر نداری بو ز جان روشناس ** رو دماغی دست آور بوشناس
  • آن دماغی که بر آن گلشن تند ** چشم یعقوبان هم او روشن کند
  • هین بگو احوال آن خسته‌جگر ** کز بخاری دور ماندیم ای پسر
  • یافتن عاشق معشوق را و بیان آنک جوینده یابنده بود کی و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره
  • کان جوان در جست و جو بد هفت سال ** از خیال وصل گشته چون خیال 4780
  • سایه‌ی حق بر سر بنده بود ** عاقبت جوینده یابنده بود
  • گفت پیغامبر که چون کوبی دری ** عاقبت زان در برون آید سری
  • چون نشینی بر سر کوی کسی ** عاقبت بینی تو هم روی کسی
  • چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک ** عاقبت اندر رسی در آب پاک
  • جمله دانند این اگر تو نگروی ** هر چه می‌کاریش روزی بدروی 4785
  • سنگ بر آهن زدی آتش نجست ** این نباشد ور بباشد نادرست
  • آنک روزی نیستش بخت و نجات ** ننگرد عقلش مگر در نادرات