English    Türkçe    فارسی   

3
750-774

  • جمله اجزای تنش خصم ویند ** کز بهاری لافد ایشان در دیند 750
  • لاف وا داد کرمها می‌کند ** شاخ رحمت را ز بن بر می‌کند
  • راستی پیش آر یا خاموش کن ** وانگهان رحمت ببین و نوش کن
  • آن شکم خصم سبال او شده ** دست پنهان در دعا اندر زده
  • کای خدا رسوا کن این لاف لام ** تا بجنبد سوی ما رحم کرام
  • مستجاب آمد دعای آن شکم ** شورش حاجت بزد بیرون علم 755
  • گفت حق گر فاسقی و اهل صنم ** چون مرا خوانی اجابتها کنم
  • تو دعا را سخت گیر و می‌شخول ** عاقبت برهاندت از دست غول
  • چون شکم خود را به حضرت در سپرد ** گربه آمد پوست آن دنبه ببرد
  • از پس گربه دویدند او گریخت ** کودک از ترس عتابش رنگ ریخت
  • آمد اندر انجمن آن طفل خرد ** آب روی مرد لافی را ببرد 760
  • گفت آن دنبه که هر صبحی بدان ** چرب می‌کردی لبان و سبلتان
  • گربه آمد ناگهانش در ربود ** بس دویدیم و نکرد آن جهد سود
  • خنده آمد حاضران را از شگفت ** رحمهاشان باز جنبیدن گرفت
  • دعوتش کردند و سیرش داشتند ** تخم رحمت در زمینش کاشتند
  • او چو ذوق راستی دید از کرام ** بی تکبر راستی را شد غلام 765
  • دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
  • و آن شغال رنگ‌رنگ آمد نهفت ** بر بناگوش ملامت‌گر بکفت
  • بنگر آخر در من و در رنگ من ** یک صنم چون من ندارد خود شمن
  • چون گلستان گشته‌ام صد رنگ و خوش ** مر مرا سجده کن از من سر مکش
  • کر و فر و آب و تاب و رنگ بین ** فخر دنیا خوان مرا و رکن دین
  • مظهر لطف خدایی گشته‌ام ** لوح شرح کبریایی گشته‌ام 770
  • ای شغالان هین مخوانیدم شغال ** کی شغالی را بود چندین جمال
  • آن شغالان آمدند آنجا بجمع ** همچو پروانه به گرداگرد شمع
  • پس چه خوانیمت بگو ای جوهری ** گفت طاوس نر چون مشتری
  • پس بگفتندش که طاوسان جان ** جلوه‌ها دارند اندر گلستان