English    Türkçe    فارسی   

3
814-838

  • چونک بجهد در فتد اندر میان ** در میان هر دو کوه بی امان
  • او ز صیادان به که بگریخته ** خود پناهش خون او را ریخته 815
  • شسته صیادان میان آن دو کوه ** انتظار این قضای با شکوه
  • باشد اغلب صید این بز همچنین ** ورنه چالاکست و چست و خصم‌بین
  • رستم ارچه با سر و سبلت بود ** دام پاگیرش یقین شهوت بود
  • همچو من از مستی شهوت ببر ** مستی شهوت ببین اندر شتر
  • باز این مستی شهوت در جهان ** پیش مستی ملک دان مستهان 820
  • مستی آن مستی این بشکند ** او به شهوت التفاتی کی کند
  • آب شیرین تا نخوردی آب شور ** خوش بود خوش چون درون دیده نور
  • قطره‌ای از باده‌های آسمان ** بر کند جان را ز می وز ساقیان
  • تا چه مستیها بود املاک را ** وز جلالت روحهای پاک را
  • که به بوی دل در آن می بسته‌اند ** خم باده‌ی این جهان بشکسته‌اند 825
  • جز مگر آنها که نومیدند و دور ** همچو کفاری نهفته در قبور
  • ناامید از هر دو عالم گشته‌اند ** خارهای بی‌نهایت کشته‌اند
  • پس ز مستیها بگفتند ای دریغ ** بر زمین باران بدادیمی چو میغ
  • گستریدیمی درین بی‌داد جا ** عدل و انصاف و عبادات و وفا
  • این بگفتند و قضا می‌گفت بیست ** پیش پاتان دام ناپیدا بسیست 830
  • هین مدو گستاخ در دشت بلا ** هین مران کورانه اندر کربلا
  • که ز موی و استخوان هالکان ** می‌نیابد راه پای سالکان
  • جمله‌ی راه استخوان و موی و پی ** بس که تیغ قهر لاشی کرد شی
  • گفت حق که بندگان جفت عون ** بر زمین آهسته می‌رانند و هون
  • پا برهنه چون رود در خارزار ** جز بوقفه و فکرت و پرهیزگار 835
  • این قضا می‌گفت لیکن گوششان ** بسته بود اندر حجاب جوششان
  • چشمها و گوشها را بسته‌اند ** جز مر آنها را که از خود رسته‌اند
  • جز عنایت که گشاید چشم را ** جز محبت که نشاند خشم را