English    Türkçe    فارسی   

3
850-874

  • گر فتادندی به ره در پیش او ** بهر آن یاسه بخفتندی برو 850
  • یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر ** در گه و بیگه لقای آن امیر
  • بانگ چاووشان چو در ره بشنود ** تا ببیند رو به دیواری کند
  • ور ببیند روی او مجرم بود ** آنچ بتر بر سر او آن رود
  • بودشان حرص لقای ممتنع ** چون حریصست آدمی فیما منع
  • به میدان خواندن بنی اسرائیل برای حیله‌ی ولادت موسی علیه السلام
  • ای اسیران سوی میدانگه روید ** کز شهانشه دیدن و جودست امید 855
  • چون شنیدند مژده اسرائیلیان ** تشنگان بودند و بس مشتاق آن
  • حیله را خوردند و آن سو تاختند ** خویشتن را بهر جلوه ساختند
  • حکایت
  • همچنان کاینجا مغول حیله‌دان ** گفت می‌جویم کسی از مصریان
  • مصریان را جمع آرید این طرف ** تا در آید آنک می‌باید بکف
  • هر که می‌آمد بگفتا نیست این ** هین در آ خواجه در آن گوشه نشین 860
  • تا بدین شیوه همه جمع آمدند ** گردن ایشان بدین حیلت زدند
  • شومی آنک سوی بانگ نماز ** داعی الله را نبردندی نیاز
  • دعوت مکارشان اندر کشید ** الحذر از مکر شیطان ای رشید
  • بانگ درویشان و محتاجان بنوش ** تا نگیرد بانگ محتالیت گوش
  • گر گدایان طامع‌اند و زشت‌خو ** در شکم‌خواران تو صاحب‌دل بجو 865
  • در تگ دریا گهر با سنگهاست ** فخرها اندر میان ننگهاست
  • پس بجوشیدند اسرائیلیان ** از پگه تا جانب میدان دوان
  • چون بحیلتشان به میدان برد او ** روی خود ننمودشان بس تازه‌رو
  • کرد دلداری و بخششها بداد ** هم عطا هم وعده‌ها کرد آن قباد
  • بعد از آن گفت از برای جانتان ** جمله در میدان بخسپید امشبان 870
  • پاسخش دادند که خدمت کنیم ** گر تو خواهی یک مه اینجا ساکنیم
  • بازگشتن فرعون از میدان به شهر شاد بتفریق بنی اسرائیل از زنانشان در شب حمل
  • شه شبانگه باز آمد شادمان ** کامشبان حملست و دورند از زنان
  • خازنش عمران هم اندر خدمتش ** هم به شهر آمد قرین صحبتش
  • گفت ای عمران برین در خسپ تو ** هین مرو سوی زن و صحبت مجو