English    Türkçe    فارسی   

3
87-111

  • بر نکندی یک دعای لوط راد ** جمله شهرستانشان را بی مراد
  • گشت شهرستان چون فردوسشان ** دجله‌ی آب سیه رو بین نشان
  • سوی شامست این نشان و این خبر ** در ره قدسش ببینی در گذر
  • صد هزاران ز انبیای حق‌پرست ** خود بهر قرنی سیاستها بدست 90
  • گر بگویم وین بیان افزون شود ** خود جگر چه بود که کهها خون شود
  • خون شود کهها و باز آن بفسرد ** تو نبینی خون شدن کوری و رد
  • طرفه کوری دوربین تیزچشم ** لیک از اشتر نبیند غیر پشم
  • مو بمو بیند ز صرفه حرص انس ** رقص بی مقصود دارد همچو خرس
  • رقص آنجا کن که خود را بشکنی ** پنبه را از ریش شهوت بر کنی 95
  • رقص و جولان بر سر میدان کنند ** رقص اندر خون خود مردان کنند
  • چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند
  • مطربانشان از درون دف می‌زنند ** بحرها در شورشان کف می‌زنند
  • تو نبینی لیک بهر گوششان ** برگها بر شاخها هم کف‌زنان
  • تو نبینی برگها را کف زدن ** گوش دل باید نه این گوش بدن 100
  • گوش سر بر بند از هزل و دروغ ** تا ببینی شهر جان با فروغ
  • سر کشد گوش محمد در سخن ** کش بگوید در نبی حق هو اذن
  • سر به سر گوشست و چشم است این نبی ** تازه زو ما مرضعست او ما صبی
  • این سخن پایان ندارد باز ران ** سوی اهل پیل و بر آغاز ران
  • بقیه‌ی قصه‌ی متعرضان پیل‌بچگان
  • هر دهان را پیل بویی می‌کند ** گرد معده‌ی هر بشر بر می‌تند 105
  • تا کجا یابد کباب پور خویش ** تا نماید انتقام و زور خویش
  • گوشتهای بندگان حق خوری ** غیبت ایشان کنی کیفر بری
  • هان که بویای دهانتان خالقست ** کی برد جان غیر آن کو صادقست
  • وای آن افسوسیی کش بوی‌گیر ** باشد اندر گور منکر یا نکیر
  • نه دهان دزدیدن امکان زان مهان ** نه دهان خوش کردن از دارودهان 110
  • آب و روغن نیست مر روپوش را ** راه حیلت نیست عقل و هوش را