English    Türkçe    فارسی   

4
1248-1272

  • کین نه بر جایست هین از جا مشو ** نیست چندان با خود آ شیدا مشو
  • وای آن شه که وزیرش این بود ** جای هر دو دوزخ پر کین بود
  • شاد آن شاهی که او را دست‌گیر ** باشد اندر کار چون آصف وزیر 1250
  • شاه عادل چون قرین او شود ** نام آن نور علی نور این بود
  • چون سلیمان شاه و چون آصف وزیر ** نور بر نورست و عنبر بر عبیر
  • شاه فرعون و چو هامانش وزیر ** هر دو را نبود ز بدبختی گزیر
  • پس بود ظلمات بعضی فوق بعض ** نه خرد یار و نه دولت روز عرض
  • من ندیدم جز شقاوت در لام ** گر تو دیدستی رسان از من سلام 1255
  • هم‌چو جان باشد شه و صاحب چو عقل ** عقل فاسد روح را آرد بنقل
  • آن فرشته‌ی عقل چون هاروت شد ** سحرآموز دو صد طاغوت شد
  • عقل جزوی را وزیر خود مگیر ** عقل کل را ساز ای سلطان وزیر
  • مر هوا را تو وزیر خود مساز ** که برآید جان پاکت از نماز
  • کین هوا پر حرص و حالی‌بین بود ** عقل را اندیشه یوم دین بود 1260
  • عقل را دو دیده در پایان کار ** بهر آن گل می‌کشد او رنج خار
  • که نفرساید نریزد در خزان ** باد هر خرطوم اخشم دور از آن
  • نشستن دیو بر مقام سلیمان علیه‌السلام و تشبه کردن او به کارهای سلیمان علیه‌السلام و فرق ظاهر میان هر دو سلیمان و دیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن
  • ورچه عقلت هست با عقل دگر ** یار باش و مشورت کن ای پدر
  • با دو عقل از بس بلاها وا رهی ** پای خود بر اوج گردونها نهی
  • دیو گر خود را سلیمان نام کرد ** ملک برد و مملکت را رام کرد 1265
  • صورت کار سلیمان دیده بود ** صورت اندر سر دیوی می‌نمود
  • خلق گفتند این سلیمان بی‌صفاست ** از سلیمان تا سلیمان فرقهاست
  • او چو بیداریست این هم‌چون وسن ** هم‌چنانک آن حسن با این حسن
  • دیو می‌گفتی که حق بر شکل من ** صورتی کردست خوش بر اهرمن
  • دیو را حق صورت من داده است ** تا نیندازد شما را او بشست 1270
  • گر پدید آید به دعوی زینهار ** صورت او را مدارید اعتبار
  • دیوشان از مکر این می‌گفت لیک ** می‌نمود این عکس در دلهای نیک