English    Türkçe    فارسی   

4
1258-1282

  • عقل جزوی را وزیر خود مگیر ** عقل کل را ساز ای سلطان وزیر
  • مر هوا را تو وزیر خود مساز ** که برآید جان پاکت از نماز
  • کین هوا پر حرص و حالی‌بین بود ** عقل را اندیشه یوم دین بود 1260
  • عقل را دو دیده در پایان کار ** بهر آن گل می‌کشد او رنج خار
  • که نفرساید نریزد در خزان ** باد هر خرطوم اخشم دور از آن
  • نشستن دیو بر مقام سلیمان علیه‌السلام و تشبه کردن او به کارهای سلیمان علیه‌السلام و فرق ظاهر میان هر دو سلیمان و دیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن
  • ورچه عقلت هست با عقل دگر ** یار باش و مشورت کن ای پدر
  • با دو عقل از بس بلاها وا رهی ** پای خود بر اوج گردونها نهی
  • دیو گر خود را سلیمان نام کرد ** ملک برد و مملکت را رام کرد 1265
  • صورت کار سلیمان دیده بود ** صورت اندر سر دیوی می‌نمود
  • خلق گفتند این سلیمان بی‌صفاست ** از سلیمان تا سلیمان فرقهاست
  • او چو بیداریست این هم‌چون وسن ** هم‌چنانک آن حسن با این حسن
  • دیو می‌گفتی که حق بر شکل من ** صورتی کردست خوش بر اهرمن
  • دیو را حق صورت من داده است ** تا نیندازد شما را او بشست 1270
  • گر پدید آید به دعوی زینهار ** صورت او را مدارید اعتبار
  • دیوشان از مکر این می‌گفت لیک ** می‌نمود این عکس در دلهای نیک
  • نیست بازی با ممیز خاصه او ** که بود تمییز و عقلش غیب‌گو
  • هیچ سحر و هیچ تلبیس و دغل ** می‌نبندد پرده بر اهل دول
  • پس همی گفتند با خود در جواب ** بازگونه می‌روی ای کژ خطاب 1275
  • بازگونه رفت خواهی همچنین ** سوی دوزخ اسفل اندر سافلین
  • او اگر معزول گشتست و فقیر ** هست در پیشانیش بدر منیر
  • تو اگر انگشتری را برده‌ای ** دوزخی چون زمهریر افسرده‌ای
  • ما ببوش و عارض و طاق و طرنب ** سر کجا که خود همی ننهیم سنب
  • ور به غفلت ما نهیم او را جبین ** پنجه‌ی مانع برآید از زمین 1280
  • که منه آن سر مرین سر زیر را ** هین مکن سجده مرین ادبار را
  • کردمی من شرح این بس جان‌فزا ** گر نبودی غیرت و رشک خدا