English    Türkçe    فارسی   

4
1375-1399

  • پس سلامش کرد در حال آن حشیش ** او جوابش گفت و بشکفت از خوشیش 1375
  • گفت نامت چیست برگو بی‌دهان ** گفت خروبست ای شاه جهان
  • گفت اندر تو چه خاصیت بود ** گفت من رستم مکان ویران شود
  • من که خروبم خراب منزلم ** هادم بنیاد این آب و گلم
  • پس سلیمان آن زمان دانست زود ** که اجل آمد سفر خواهد نمود
  • گفت تا من هستم این مسجد یقین ** در خلل ناید ز آفات زمین 1380
  • تا که من باشم وجود من بود ** مسجداقصی مخلخل کی شود
  • پس که هدم مسجد ما بی‌گمان ** نبود الا بعد مرگ ما بدان
  • مسجدست آن دل که جسمش ساجدست ** یار بد خروب هر جا مسجدست
  • یار بد چون رست در تو مهر او ** هین ازو بگریز و کم کن گفت وگو
  • برکن از بیخش که گر سر بر زند ** مر ترا و مسجدت را بر کند 1385
  • عاشقا خروب تو آمد کژی ** هم‌چو طفلان سوی کژ چون می‌غژی
  • خویش مجرم دان و مجرم گو مترس ** تا ندزدد از تو آن استاد درس
  • چون بگویی جاهلم تعلیم ده ** این چنین انصاف از ناموس به
  • از پدر آموز ای روشن‌جبین ** ربنا گفت و ظلمنا پیش ازین
  • نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت ** نه لوای مکر و حیلت بر فراخت 1390
  • باز آن ابلیس بحث آغاز کرد ** که بدم من سرخ رو کردیم زرد
  • رنگ رنگ تست صباغم توی ** اصل جرم و آفت و داغم توی
  • هین بخوان رب بما اغویتنی ** تا نگردی جبری و کژ کم تنی
  • بر درخت جبر تا کی بر جهی ** اختیار خویش را یک‌سو نهی
  • هم‌چو آن ابلیس و ذریات او ** با خدا در جنگ و اندر گفت و گو 1395
  • چون بود اکراه با چندان خوشی ** که تو در عصیان همی دامن کشی
  • آن‌چنان خوش کس رود در مکرهی ** کس چنان رقصان دود در گم‌رهی
  • بیست مرده جنگ می‌کردی در آن ** کت همی‌دادند پند آن دیگران
  • که صواب اینست و راه اینست و بس ** کی زند طعنه مرا جز هیچ‌کس