English    Türkçe    فارسی   

4
1608-1632

  • زلف جعد مشکبار عقل‌بر ** آخرا چون دم زشت خنگ خر
  • خوش ببین کونش ز اول باگشاد ** وآخر آن رسواییش بین و فساد
  • زانک او بنمود پیدا دام را ** پیش تو بر کند سبلت خام را 1610
  • پس مگو دنیا به تزویرم فریفت ** ورنه عقل من ز دامش می‌گریخت
  • طوق زرین و حمایل بین هله ** غل و زنجیری شدست و سلسله
  • همچنین هر جزو عالم می‌شمر ** اول و آخر در آرش در نظر
  • هر که آخربین‌تر او مسعودتر ** هر که آخربین‌تر او مطرودتر
  • روی هر یک چون مه فاخر ببین ** چونک اول دیده شد آخر ببین 1615
  • تا نباشی هم‌چو ابلیس اعوری ** نیم بیند نیم نی چون ابتری
  • دید طین آدم و دینش ندید ** این جهان دید آن جهان‌بینش ندید
  • فضل مردان بر زنان ای بو شجاع ** نیست بهر قوت و کسب و ضیاع
  • ورنه شیر و پیل را بر آدمی ** فضل بودی بهر قوت ای عمی
  • فضل مردان بر زن ای حالی‌پرست ** زان بود که مرد پایان بین‌ترست 1620
  • مرد کاندر عاقبت‌بینی خمست ** او ز اهل عاقبت چون زن کمست
  • از جهان دو بانگ می‌آید به ضد ** تا کدامین را تو باشی مستعد
  • آن یکی بانگش نشور اتقیا ** وان یکی بانگش فریب اشقیا
  • من شکوفه‌ی خارم ای خوش گرمدار ** گل بریزد من بمانم شاخ خار
  • بانگ اشکوفه‌ش که اینک گل‌فروش ** بانگ خار او که سوی ما مکوش 1625
  • این پذیرفتی بماندی زان دگر ** که محب از ضد محبوبست کر
  • آن یکی بانگ این که اینک حاضرم ** بانگ دیگر بنگر اندر آخرم
  • حاضری‌ام هست چون مکر و کمین ** نقش آخر ز آینه‌ی اول ببین
  • چون یکی زین دو جوال اندر شدی ** آن دگر را ضد و نا درخور شدی
  • ای خنک آنکو ز اول آن شنید ** کش عقول و مسمع مردان شنید 1630
  • خانه خالی یافت و جا را او گرفت ** غیر آنش کژ نماید یا شگفت
  • کوزه‌ی نو کو به خود بولی کشید ** آن خبث را آب نتواند برید