English    Türkçe    فارسی   

4
161-185

  • هیچ معهودش نبد کو آن زمان ** سوی خانه باز گردد از دکان
  • قاصدا آن روز بی‌وقت آن مروع ** از خیالی کرد تا خانه رجوع
  • اعتماد زن بر آن کو هیچ بار ** این زمان فا خانه نامد او ز کار
  • آن قیاسش راست نامد از قضا ** گرچه ستارست هم بدهد سزا
  • چونک بد کردی بترس آمن مباش ** زانک تخمست و برویاند خداش 165
  • چند گاهی او بپوشاند که تا ** آیدت زان بد پشیمان و حیا
  • عهد عمر آن امیر مومنان ** داد دزدی را به جلاد و عوان
  • بانگ زد آن دزد کای میر دیار ** اولین بارست جرمم زینهار
  • گفت عمر حاش لله که خدا ** بار اول قهر بارد در جزا
  • بارها پوشد پی اظهار فضل ** باز گیرد از پی اظهار عدل 170
  • تا که این هر دو صفت ظاهر شود ** آن مبشر گردد این منذر شود
  • بارها زن نیز این بد کرده بود ** سهل بگذشت آن و سهلش می‌نمود
  • آن نمی‌دانست عقل پای‌سست ** که سبو دایم ز جو ناید درست
  • آنچنانش تنگ آورد آن قضا ** که منافق را کند مرگ فجا
  • نه طریق و نه رفیق و نه امان ** دست کرده آن فرشته سوی جان 175
  • آنچنان کین زن در آن حجره جفا ** خشک شد او و حریفش ز ابتلا
  • گفت صوفی با دل خود کای دو گبر ** از شما کینه کشم لیکن به صبر
  • لیک نادانسته آرم این نفس ** تا که هر گوشی ننوشد این جرس
  • از شما پنهان کشد کینه محق ** اندک اندک هم‌چو بیماری دق
  • مرد دق باشد چو یخ هر لحظه کم ** لیک پندارد بهر دم بهترم 180
  • هم‌چو کفتاری که می‌گیرندش و او ** غره‌ی آن گفت کین کفتار کو
  • هیچ پنهان‌خانه آن زن را نبود ** سمج و دهلیز و ره بالا نبود
  • نه تنوری که در آن پنهان شود ** نه جوالی که حجاب آن شود
  • هم‌چو عرصه‌ی پهن روز رستخیز ** نه گو و نه پشته نه جای گریز
  • گفت یزدان وصف این جای حرج ** بهر محشر لا تری فیها عوج 185
  • معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن زن کی ان کید کن عظیم