English    Türkçe    فارسی   

4
1715-1739

  • چشم خر چون اولش بی آخرست ** گر دو چشمش هست حکمش اعورست 1715
  • این سخن پایان ندارد وان خفیف ** می‌نویسد رقعه در طمع رغیف
  • بقیه‌ی نوشتن آن غلام رقعه به طلب اجری
  • رفت پیش از نامه پیش مطبخی ** کای بخیل از مطبخ شاه سخی
  • دور ازو وز همت او کین قدر ** از جری‌ام آیدش اندر نظر
  • گفت بهر مصلحت فرموده است ** نه برای بخل و نه تنگی دست
  • گفت دهلیزیست والله این سخن ** پیش شه خاکست هم زر کهن 1720
  • مطبخی ده گونه حجت بر فراشت ** او همه رد کرد از حرصی که داشت
  • چون جری کم آمدش در وقت چاشت ** زد بسی تشنیع او سودی نداشت
  • گفت قاصد می‌کنید اینها شما ** گفت نه که بنده فرمانیم ما
  • این مگیر از فرع این از اصل گیر ** بر کمان کم زن که از بازوست تیر
  • ما رمیت اذ رمیت ابتلاست ** بر نبی کم نه گنه کان از خداست 1725
  • آب از سر تیره است ای خیره‌خشم ** پیشتر بنگر یکی بگشای چشم
  • شد ز خشم و غم درون بقعه‌ای ** سوی شه بنوشت خشمین رقعه‌ای
  • اندر آن رقعه ثنای شاه گفت ** گوهر جود و سخای شاه سفت
  • کای ز بحر و ابر افزون کف تو ** در قضای حاجت حاجات‌جو
  • زانک ابر آنچ دهد گریان دهد ** کف تو خندان پیاپی خوان نهد 1730
  • ظاهر رقعه اگر چه مدح بود ** بوی خشم از مدح اثرها می‌نمود
  • زان همه کار تو بی‌نورست و زشت ** که تو دوری دور از نور سرشت
  • رونق کار خسان کاسد شود ** هم‌چو میوه‌ی تازه زو فاسد شود
  • رونق دنیا برآرد زو کساد ** زانک هست از عالم کون و فساد
  • خوش نگردد از مدیحی سینه‌ها ** چونک در مداح باشد کینه‌ها 1735
  • ای دل از کین و کراهت پاک شو ** وانگهان الحمد خوان چالاک شو
  • بر زبان الحمد و اکراه درون ** از زبان تلبیس باشد یا فسون
  • وانگهان گفته خدا که ننگرم ** من به ظاهر من به باطن ناظرم
  • حکایت آن مداح کی از جهت ناموس شکر ممدوح می‌کرد و بوی اندوه و غم اندرون او و خلاقت دلق ظاهر او می‌نمود کی آن شکرها لافست و دروغ
  • آن یکی با دلق آمد از عراق ** باز پرسیدند یاران از فراق