English    Türkçe    فارسی   

4
18-42

  • نور از آن ماه باشد وین ضیا ** آن خورشید این فرو خوان از نبا
  • شمس را قرآن ضیا خواند ای پدر ** و آن قمر را نور خواند این را نگر
  • شمس چون عالی‌تر آمد خود ز ماه ** پس ضیا از نور افزون دان به جاه 20
  • بس کس اندر نور مه منهج ندید ** چون برآمد آفتاب آن شد پدید
  • آفتاب اعواض را کامل نمود ** لاجرم بازارها در روز بود
  • تا که قلب و نقد نیک آید پدید ** تا بود از غبن و از حیله بعید
  • تا که نورش کامل آمد در زمین ** تاجران را رحمة للعالمین
  • لیک بر قلاب مبغوضست و سخت ** زانک ازو شد کاسد او را نقد و رخت 25
  • پس عدو جان صرافست قلب ** دشمن درویش کی بود غیر کلب
  • انبیا با دشمنان بر می‌تنند ** پس ملایک رب سلم می‌زنند
  • کین چراغی را که هست او نور کار ** از پف و دمهای دزدان دور دار
  • دزد و قلابست خصم نور بس ** زین دو ای فریادرس فریاد رس
  • روشنی بر دفتر چارم بریز ** کفتاب از چرخ چارم کرد خیز 30
  • هین ز چارم نور ده خورشیدوار ** تا بتابد بر بلاد و بر دیار
  • هر کش افسانه بخواند افسانه است ** وآنک دیدش نقد خود مردانه است
  • آب نیلست و به قبطی خون نمود ** قوم موسی را نه خون بد آب بود
  • دشمن این حرف این دم در نظر ** شد ممثل سرنگون اندر سقر
  • ای ضیاء الحق تو دیدی حال او ** حق نمودت پاسخ افعال او 35
  • دیده‌ی غیبت چو غیبست اوستاد ** کم مبادا زین جهان این دید و داد
  • این حکایت را که نقد وقت ماست ** گر تمامش می‌کنی اینجا رواست
  • ناکسان را ترک کن بهر کسان ** قصه را پایان بر و مخلص رسان
  • این حکایت گر نشد آنجا تمام ** چارمین جلدست آرش در نظام
  • تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول خود معشوق را در باغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر می‌کرد و می‌گفت کی عسی ان تکرهوا شیا و هو خیر لکم
  • اندر آن بودیم کان شخص از عسس ** راند اندر باغ از خوفی فرس 40
  • بود اندر باغ آن صاحب‌جمال ** کز غمش این در عنا بد هشت سال
  • سایه‌ی او را نبود امکان دید ** هم‌چو عنقا وصف او را می‌شنید