English    Türkçe    فارسی   

4
1826-1850

  • گفت بوی بوالعجب آمد به من ** هم‌چنانک مر نبی را از یمن
  • که محمد گفت بر دست صبا ** از یمن می‌آیدم بوی خدا
  • بوی رامین می‌رسد از جان ویس ** بوی یزدان می‌رسد هم از اویس
  • از اویس و از قرن بوی عجب ** مر نبی را مست کرد و پر طرب
  • چون اویس از خویش فانی گشته بود ** آن زمینی آسمانی گشته بود 1830
  • آن هلیله‌ی پروریده در شکر ** چاشنی تلخیش نبود دگر
  • آن هلیله‌ی رسته از ما و منی ** نقش دارد از هلیله طعم نی
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا چه گفت از وحی غیب آن شیرمرد
  • قول رسول صلی الله علیه و سلم انی لاجد نفس الرحمن من قبل الیمن
  • گفت زین سو بوی یاری می‌رسد ** کاندرین ده شهریاری می‌رسد
  • بعد چندین سال می‌زاید شهی ** می‌زند بر آسمانها خرگهی 1835
  • رویش از گلزار حق گلگون بود ** از من او اندر مقام افزون بود
  • چیست نامش گفت نامش بوالحسن ** حلیه‌اش وا گفت ز ابرو و ذقن
  • قد او و رنگ او و شکل او ** یک به یک واگفت از گیسو و رو
  • حلیه‌های روح او را هم نمود ** از صفات و از طریقه و جا و بود
  • حلیه‌ی تن هم‌چو تن عاریتیست ** دل بر آن کم نه که آن یک ساعتیست 1840
  • حلیه‌ی روح طبیعی هم فناست ** حلیه‌ی آن جان طلب کان بر سماست
  • جسم او هم‌چون چراغی بر زمین ** نور او بالای سقف هفتمین
  • آن شعاع آفتاب اندر وثاق ** قرص او اندر چهارم چارطاق
  • نقش گل در زیربینی بهر لاغ ** بوی گل بر سقف و ایوان دماغ
  • مرد خفته در عدن دیده فرق ** عکس آن بر جسم افتاده عرق 1845
  • پیرهن در مصر رهن یک حریص ** پر شده کنعان ز بوی آن قمیص
  • بر نبشتند آن زمان تاریخ را ** از کباب آراستند آن سیخ را
  • چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست ** زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت
  • از پس آن سالها آمد پدید ** بوالحسن بعد وفات بایزید
  • جمله‌ی خوهای او ز امساک وجود ** آن‌چنان آمد که آن شه گفته بود 1850