English    Türkçe    فارسی   

4
1872-1896

  • جنبش او وا شکافد سیب را ** بر نتابد سیب آن آسیب را
  • بر دریده جنبش او پرده‌ها ** صورتش کرمست و معنی اژدها
  • آتش که اول ز آهن می‌جهد ** او قدم بس سست بیرون می‌نهد
  • دایه‌اش پنبه‌ست اول لیک اخیر ** می‌رساند شعله‌ها او تا اثیر 1875
  • مرد اول بسته‌ی خواب و خورست ** آخر الامر از ملایک برترست
  • در پناه پنبه و کبریتها ** شعله و نورش برآیدت بر سها
  • عالم تاریک روشن می‌کند ** کنده‌ی آهن به سوزن می‌کند
  • گرچه آتش نیز هم جسمانی است ** نه ز روحست و نه از روحانی است
  • جسم را نبود از آن عز بهره‌ای ** جسم پیش بحر جان چون قطره‌ای 1880
  • جسم از جان روزافزون می‌شود ** چون رود جان جسم بین چون می‌شود
  • حد جسمت یک دو گز خود بیش نیست ** جان تو تا آسمان جولان‌کنیست
  • تا به بغداد و سمرقند ای همام ** روح را اندر تصور نیم گام
  • دو درم سنگست پیه چشمتان ** نور روحش تا عنان آسمان
  • نور بی این چشم می‌بیند به خواب ** چشم بی‌این نور چه بود جز خراب 1885
  • جان ز ریش و سبلت تن فارغست ** لیک تن بی‌جان بود مردار و پست
  • بارنامه‌ی روح حیوانیست این ** پیشتر رو روح انسانی ببین
  • بگذر از انسان هم و از قال و قیل ** تا لب دریای جان جبرئیل
  • بعد از آنت جان احمد لب گزد ** جبرئیل از بیم تو واپس خزد
  • گوید ار آیم به قدر یک کمان ** من به سوی تو بسوزم در زمان 1890
  • آشفتن آن غلام از نارسیدن جواب رقعه از قبل پادشاه
  • این بیابان خود ندارد پا و سر ** بی‌جواب نامه خستست آن پسر
  • کای عجب چونم نداد آن شه جواب ** با خیانت کرد رقعه‌بر ز تاب
  • رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه ** کو منافق بود و آبی زیر کاه
  • رقعه‌ی دیگر نویسم ز آزمون ** دیگری جویم رسول ذو فنون
  • بر امیر و مطبخی و نامه‌بر ** عیب بنهاده ز جهل آن بی‌خبر 1895
  • هیچ گرد خود نمی‌گردد که من ** کژروی کردم چو اندر دین شمن
  • کژ وزیدن باد بر سلیمان علیه‌السلام به سبب زلت او