English    Türkçe    فارسی   

4
1887-1911

  • بارنامه‌ی روح حیوانیست این ** پیشتر رو روح انسانی ببین
  • بگذر از انسان هم و از قال و قیل ** تا لب دریای جان جبرئیل
  • بعد از آنت جان احمد لب گزد ** جبرئیل از بیم تو واپس خزد
  • گوید ار آیم به قدر یک کمان ** من به سوی تو بسوزم در زمان 1890
  • آشفتن آن غلام از نارسیدن جواب رقعه از قبل پادشاه
  • این بیابان خود ندارد پا و سر ** بی‌جواب نامه خستست آن پسر
  • کای عجب چونم نداد آن شه جواب ** با خیانت کرد رقعه‌بر ز تاب
  • رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه ** کو منافق بود و آبی زیر کاه
  • رقعه‌ی دیگر نویسم ز آزمون ** دیگری جویم رسول ذو فنون
  • بر امیر و مطبخی و نامه‌بر ** عیب بنهاده ز جهل آن بی‌خبر 1895
  • هیچ گرد خود نمی‌گردد که من ** کژروی کردم چو اندر دین شمن
  • کژ وزیدن باد بر سلیمان علیه‌السلام به سبب زلت او
  • باد بر تخت سلیمان رفت کژ ** پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ
  • باد هم گفت ای سیلمان کژ مرو ** ور روی کژ از کژم خشمین مشو
  • این ترازو بهر این بنهاد حق ** تا رود انصاف ما را در سبق
  • از ترازو کم کنی من کم کنم ** تا تو با من روشنی من روشنم 1900
  • هم‌چنین تاج سلیمان میل کرد ** روز روشن را برو چون لیل کرد
  • گفت تا جا کژ مشو بر فرق من ** آفتابا کم مشو از شرق من
  • راست می‌کرد او به دست آن تاج را ** باز کژ می‌شد برو تاج ای فتی
  • هشت بارش راست کرد و گشت کژ ** گفت تاجا چیست آخر کژ مغژ
  • گفت اگر صد ره کنی تو راست من ** کژ شوم چون کژ روی ای متمن 1905
  • پس سلیمان اندرونه راست کرد ** دل بر آن شهوت که بودش کرد سرد
  • بعد از آن تاجش همان دم راست شد ** آنچنان که تاج را می‌خواست شد
  • بعد از آنش کژ همی کرد او به قصد ** تاج او می‌گشت تارک‌جو به قصد
  • هشت کرت کژ بکرد آن مهترش ** راست می‌شد تاج بر فرق سرش
  • تاج ناطق گشت کای شه ناز کن ** چون فشاندی پر ز گل پرواز کن 1910
  • نیست دستوری کزین من بگذرم ** پرده‌های غیب این برهم درم