English    Türkçe    فارسی   

4
1893-1917

  • رقعه پنهان کرد و ننمود آن به شاه ** کو منافق بود و آبی زیر کاه
  • رقعه‌ی دیگر نویسم ز آزمون ** دیگری جویم رسول ذو فنون
  • بر امیر و مطبخی و نامه‌بر ** عیب بنهاده ز جهل آن بی‌خبر 1895
  • هیچ گرد خود نمی‌گردد که من ** کژروی کردم چو اندر دین شمن
  • کژ وزیدن باد بر سلیمان علیه‌السلام به سبب زلت او
  • باد بر تخت سلیمان رفت کژ ** پس سلیمان گفت بادا کژ مغژ
  • باد هم گفت ای سیلمان کژ مرو ** ور روی کژ از کژم خشمین مشو
  • این ترازو بهر این بنهاد حق ** تا رود انصاف ما را در سبق
  • از ترازو کم کنی من کم کنم ** تا تو با من روشنی من روشنم 1900
  • هم‌چنین تاج سلیمان میل کرد ** روز روشن را برو چون لیل کرد
  • گفت تا جا کژ مشو بر فرق من ** آفتابا کم مشو از شرق من
  • راست می‌کرد او به دست آن تاج را ** باز کژ می‌شد برو تاج ای فتی
  • هشت بارش راست کرد و گشت کژ ** گفت تاجا چیست آخر کژ مغژ
  • گفت اگر صد ره کنی تو راست من ** کژ شوم چون کژ روی ای متمن 1905
  • پس سلیمان اندرونه راست کرد ** دل بر آن شهوت که بودش کرد سرد
  • بعد از آن تاجش همان دم راست شد ** آنچنان که تاج را می‌خواست شد
  • بعد از آنش کژ همی کرد او به قصد ** تاج او می‌گشت تارک‌جو به قصد
  • هشت کرت کژ بکرد آن مهترش ** راست می‌شد تاج بر فرق سرش
  • تاج ناطق گشت کای شه ناز کن ** چون فشاندی پر ز گل پرواز کن 1910
  • نیست دستوری کزین من بگذرم ** پرده‌های غیب این برهم درم
  • بر دهانم نه تو دست خود ببند ** مر دهانم را ز گفت ناپسند
  • پس ترا هر غم که پیش آید ز درد ** بر کسی تهمت منه بر خویش گرد
  • ظن مبر بر دیگری ای دوستکام ** آن مکن که می‌سگالید آن غلام
  • گاه جنگش با رسول و مطبخی ** گاه خشمش با شهنشاه سخی 1915
  • هم‌چو فرعونی که موسی هشته بود ** طفلکان خلق را سر می‌ربود
  • آن عدو در خانه‌ی آن کور دل ** او شده اطفال را گردن گسل