English    Türkçe    فارسی   

4
2206-2230

  • آنک عاقل بود عزم راه کرد ** عزم راه مشکل ناخواه کرد
  • گفت با اینها ندارم مشورت ** که یقین سستم کنند از مقدرت
  • مهر زاد و بوم بر جانشان تند ** کاهلی و جهلشان بر من زند
  • مشورت را زنده‌ای باید نکو ** که ترا زنده کند وان زنده کو
  • ای مسافر با مسافر رای زن ** زانک پایت لنگ دارد رای زن 2210
  • از دم حب الوطن بگذر مه‌ایست ** که وطن آن سوست جان این سوی نیست
  • گر وطن خواهی گذر آن سوی شط ** این حدیث راست را کم خوان غلط
  • سر خواندن وضو کننده اوراد وضو را
  • در وضو هر عضو را وردی جدا ** آمدست اندر خبر بهر دعا
  • چونک استنشاق بینی می‌کنی ** بوی جنت خواه از رب غنی
  • تا ترا آن بو کشد سوی جنان ** بوی گل باشد دلیل گلبنان 2215
  • چونک استنجا کنی ورد و سخن ** این بود یا رب تو زینم پاک کن
  • دست من اینجا رسید این را بشست ** دستم اندر شستن جانست سست
  • ای ز تو کس گشته جان ناکسان ** دست فضل تست در جانها رسان
  • حد من این بود کردم من لیم ** زان سوی حد را نقی کن ای کریم
  • از حدث شستم خدایا پوست را ** از حوادث تو بشو این دوست را 2220
  • شخصی به وقت استنجا می‌گفت اللهم ارحنی رائحة الجنه به جای آنک اللهم اجعلنی من التوابین واجعلنی من المتطهرین کی ورد استنجاست و ورد استنجا را به وقت استنشاق می‌گفت عزیزی بشنید و این را طاقت نداشت
  • آن یکی در وقت استنجا بگفت ** که مرا با بوی جنت دار جفت
  • گفت شخصی خوب ورد آورده‌ای ** لیک سوراخ دعا گم کرده‌ای
  • این دعا چون ورد بینی بود چون ** ورد بینی را تو آوردی به کون
  • رایحه‌ی جنت ز بینی یافت حر ** رایحه‌ی جنت کم آید از دبر
  • ای تواضع برده پیش ابلهان ** وی تکبر برده تو پیش شهان 2225
  • آن تکبر بر خسان خوبست و چست ** هین مرو معکوس عکسش بند تست
  • از پی سوراخ بینی رست گل ** بو وظیفه‌ی بینی آمد ای عتل
  • بوی گل بهر مشامست ای دلیر ** جای آن بو نیست این سوراخ زیر
  • کی ازین جا بوی خلد آید ترا ** بو ز موضع جو اگر باید ترا
  • هم‌چنین حب الوطن باشد درست ** تو وطن بشناس ای خواجه نخست 2230