English    Türkçe    فارسی   

4
2384-2408

  • چنبره‌ی دید جهان ادراک تست ** پرده‌ی پاکان حس ناپاک تست
  • مدتی حس را بشو ز آب عیان ** این چنین دان جامه‌شوی صوفیان 2385
  • چون شدی تو پاک پرده بر کند ** جان پاکان خویش بر تو می‌زند
  • جمله عالم گر بود نور و صور ** چشم را باشد از آن خوبی خبر
  • چشم بستی گوش می‌آری به پیش ** تا نمایی زلف و رخساره‌ی به تیش
  • گوش گوید من به صورت نگروم ** صورت ار بانگی زند من بشنوم
  • عالمم من لکی اندر فن خویش ** فن من جز حرف و صوتی نیست بیش 2390
  • هین بیا بینی ببین این خوب را ** نیست در خور بینی این مطلوب را
  • گر بود مشک و گلابی بو برم ** فن من اینست و علم و مخبرم
  • کی ببینم من رخ آن سیم‌ساق ** هین مکن تکلیف ما لیس یطاق
  • باز حس کژ نبیند غیر کژ ** خواه کژ غژ پیش او یا راست غژ
  • چشم احول از یکی دیدن یقین ** دانک معزولست ای خواجه معین 2395
  • تو که فرعونی همه مکری و زرق ** مر مرا از خود نمی‌دانی تو فرق
  • منگر از خود در من ای کژباز تو ** تا یکی تو را نبینی تو دوتو
  • بنگر اندر من ز من یک ساعتی ** تا ورای کون بینی ساحتی
  • وا رهی از تنگی و از ننگ و نام ** عشق اندر عشق بینی والسلام
  • پس بدانی چونک رستی از بدن ** گوش و بینی چشم می‌داند شدن 2400
  • راست گفتست آن شه شیرین‌زبان ** چشم گرد مو به موی عارفان
  • چشم را چشمی نبود اول یقین ** در رحم بود او جنین گوشتین
  • علت دیدن مدان پیه ای پسر ** ورنه خواب اندر ندیدی کس صور
  • آن پری و دیو می‌بیند شبیه ** نیست اندر دیدگاه هر دو پیه
  • نور را با پیه خود نسبت نبود ** نسبتش بخشید خلاق ودود 2405
  • آدمست از خاک کی ماند به خاک ** جنیست از نار بی‌هیچ اشتراک
  • نیست مانندای آتش آن پری ** گر چه اصلش اوست چون می‌بنگری
  • مرغ از بادست و کی ماند به باد ** نامناسب را خدا نسبت به داد