English    Türkçe    فارسی   

4
2793-2817

  • نیزه‌ها را هم‌چو خاشاکی ربود ** آب تیز سیل پرجوش عنود
  • نیزه‌ها گم گشت جمله و آن قضیب ** بر سر آب ایستاده چون رقیب
  • ز اهتمام آن قضیب آن سیل زفت ** روبگردانید و آن سیلاب رفت 2795
  • چون بدیدند از وی آن امر عظیم ** پس مقر گشتند آن میران ز بیم
  • جز سه کس که حقد ایشان چیره بود ** ساحرش گفتند و کاهی از جحود
  • ملک بر بسته چنان باشد ضعیف ** ملک بر رسته چنین باشد شریف
  • نیزه‌ها را گر ندیدی با قضیب ** نامشان بین نام او بین این نجیب
  • نامشان را سیل تیز مرگ برد ** نام او و دولت تیزش نمرد 2800
  • پنج نوبت می‌زنندش بر دوام ** هم‌چنین هر روز تا روز قیام
  • گر ترا عقلست کردم لطفها ** ور خری آورده‌ام خر را عصا
  • آنچنان زین آخرت بیرون کنم ** کز عصا گوش و سرت پر خون کنم
  • اندرین آخر خران و مردمان ** می‌نیابند از جفای تو امان
  • نک عصا آورده‌ام بهر ادب ** هر خری را کو نباشد مستحب 2805
  • اژدهایی می‌شود در قهر تو ** که اژدهایی گشته‌ای در فعل و خو
  • اژدهای کوهیی تو بی‌امان ** لیک بنگر اژدهای آسمان
  • این عصا از دوزخ آمد چاشنی ** که هلا بگریز اندر روشنی
  • ورنه در مانی تو در دندان من ** مخلصت نبود ز در بندان من
  • این عصایی بود این دم اژدهاست ** تا نگویی دوزخ یزدان کجاست 2810
  • در بیان آنک شناسای قدرت حق نپرسد کی بهشت و دوزخ کجاست
  • هر کجا خدا دوزخ کند ** اوج را بر مرغ دام و فخ کند
  • هم ز دندانت برآید دردها ** تا بگویی دوزخست و اژدها
  • یا کند آب دهانت را عسل ** که بگویی که بهشتست و حلل
  • از بن دندان برویاند شکر ** تا بدانی قوت حکم قدر
  • پس به دندان بی‌گناهان را مگز ** فکر کن از ضربت نامحترز 2815
  • نیل را بر قبطیان حق خون کند ** سبطیان را از بلا محصون کند
  • تا بدانی پیش حق تمییز هست ** در میان هوشیار راه و مست