English    Türkçe    فارسی   

4
2836-2860

  • کرمکی کاندر حدث باشد دفین ** کی بداند آخر و بدو زمین
  • این به تقلید از پدر بشنیده‌ای ** از حماقت اندرین پیچیده‌ای
  • چیست برهان بر حدوث این بگو ** ورنه خامش کن فزون گویی مجو
  • گفت دیدم اندرین بحث عمیق ** بحث می‌کردند روزی دو فریق
  • در جدال و در خصام و در ستوه ** گشت هنگامه بر آن دو کس گروه 2840
  • من به سوی جمع هنگامه شدم ** اطلاع از حال ایشان بستدم
  • آن یکی می‌گفت گردون فانیست ** بی‌گمانی این بنا را بانیست
  • وان دگر گفت این قدیم و بی کیست ** نیستش بانی و یا بانی ویست
  • گفت منکر گشته‌ای خلاق را ** روز و شب آرنده و رزاق را
  • گفت بی برهان نخواهم من شنید ** آنچ گولی آن به تقلیدی گزید 2845
  • هین بیاور حجت و برهان که من ** نشنوم بی حجت این را در زمن
  • گفت حجت در درون جانمست ** در درون جان نهان برهانمست
  • تو نمی‌بینی هلال از ضعف چشم ** من همی بینم مکن بر من تو خشم
  • گفت و گو بسیار گشت و خلق گیج ** در سر و پایان این چرخ پسیج
  • گفت یارا در درونم حجتیست ** بر حدوث آسمانم آیتیست 2850
  • من یقین دارم نشانش آن بود ** مر یقین‌دان را که در آتش رود
  • در زبان می‌ناید آن حجت بدان ** هم‌چو حال سر عشق عاشقان
  • نیست پیدا سر گفت و گوی من ** جز که زردی و نزاری روی من
  • اشک و خون بر رخ روانه می‌دود ** حجت حسن و جمالش می‌شود
  • گفت من اینها ندانم حجتی ** که بود در پیش عامه آیتی 2855
  • گفت چون قلبی و نقدی دم زنند ** که تو قلبی من تکویم ارجمند
  • هست آتش امتحان آخرین ** کاندر آتش در فتند این دو قرین
  • عام و خاص از حالشان عالم شوند ** از گمان و شک سوی ایقان روند
  • آب و آتش آمد ای جان امتحان ** نقد و قلبی را که آن باشد نهان
  • تا من و تو هر دو در آتش رویم ** حجت باقی حیرانان شویم 2860