English    Türkçe    فارسی   

4
2951-2975

  • دوستی ببرید زان مخلص تمام ** رو به حایط کرد تا نارد سلام
  • زین شفیع خویشتن بیگانه شد ** زین تعجب خلق در افسانه شد
  • که نه مجنونست یاری چون برید ** از کسی که جان او را وا خرید
  • وا خریدش آن دم از گردن زدن ** خاک نعل پاش بایستی شدن
  • بازگونه رفت و بیزاری گرفت ** با چنین دلدار کین‌داری گرفت 2955
  • پس ملامت کرد او را مصلحی ** کیین جفا چون می‌کنی با ناصحی
  • جان تو بخرید آن دلدار خاص ** آن دم از گردن زدن کردت خلاص
  • گر بدی کردی نبایستی رمید ** خاصه نیکی کرد آن یار حمید
  • گفت بهر شاه مبذولست جان ** او چرا آید شفیع اندر میان
  • لی مع‌الله وقت بود آن دم مرا ** لا یسع فیه نبی مجتبی 2960
  • من نخواهم رحمتی جز زخم شاه ** من نخواهم غیر آن شه را پناه
  • غیر شه را بهر آن لا کرده‌ام ** که به سوی شه تولا کرده‌ام
  • گر ببرد او به قهر خود سرم ** شاه بخشد شصت جان دیگرم
  • کار من سربازی و بی‌خویشی است ** کار شاهنشاه من سربخشی است
  • فخر آن سر که کف شاهش برد ** ننگ آن سر کو به غیری سر برد 2965
  • شب که شاه از قهر در قیرش کشید ** ننگ دارد از هزاران روز عید
  • خود طواف آنک او شه‌بین بود ** فوق قهر و لطف و کفر و دین بود
  • زان نیامد یک عبارت در جهان ** که نهانست و نهانست و نهان
  • زانک این اسما و الفاظ حمید ** از گلابه‌ی آدمی آمد پدید
  • علم الاسما بد آدم را امام ** لیک نه اندر لباس عین و لام 2970
  • چون نهاد از آب و گل بر سر کلاه ** گشت آن اسمای جانی روسیاه
  • که نقاب حرف و دم در خود کشید ** تا شود بر آب و گل معنی پدید
  • گرچه از یک وجه منطق کاشف است ** لیک از ده وجه پرده و مکنف است
  • گفتن خلیل مر جبرئیل را علیهماالسلام چون پرسیدش کی الک حاجة خلیل جوابش داد کی اما الیک فلا
  • من خلیل وقتم و او جبرئیل ** من نخواهم در بلا او را دلیل
  • او ادب ناموخت از جبریل راد ** که بپرسید از خیل حق مراد 2975