English    Türkçe    فارسی   

4
2981-3005

  • کرده‌ی او کرده‌ی شاهست لیک ** پیش ضعفم بد نماینده‌ست نیک
  • آنچ عین لطف باشد بر عوام ** قهر شد بر نازنینان کرام
  • بس بلا و رنج می‌باید کشید ** عامه را تا فرق را توانند دید
  • کین حروف واسطه ای یار غار ** پیش واصل خار باشد خار خار
  • بس بلا و رنج بایست و وقوف ** تا رهد آن روح صافی از حروف 2985
  • لیک بعضی زین صدا کرتر شدند ** باز بعضی صافی و برتر شدند
  • هم‌چو آب نیل آمد این بلا ** سعد را آبست و خون بر اشقیا
  • هر که پایان‌بین‌تر او مسعودتر ** جدتر او کارد که افزون دید بر
  • زانک داند کین جهان کاشتن ** هست بهر محشر و برداشتن
  • هیچ عقدی بهر عین خود نبود ** بلک از بهر مقام ربح و سود 2990
  • هیچ نبود منکری گر بنگری ** منکری‌اش بهر عین منکری
  • بل برای قهر خصم اندر حسد ** یا فزونی جستن و اظهار خود
  • وآن فزونی هم پی طمع دگر ** بی‌معانی چاشنی ندهد صور
  • زان همی‌پرسی چرا این می‌کنی ** که صور زیتست و معنی روشنی
  • ورنه این گفتن چرا از بهر چیست ** چونک صورت بهر عین صورتیست 2995
  • این چرا گفتن سال از فایده‌ست ** جز برای این چرا گفتن بدست
  • از چه رو فایده‌ی جویی ای امین ** چون بود فایده این خود همین
  • پس نقوش آسمان و اهل زمین ** نیست حکمت کان بود بهر همین
  • گر حکیمی نیست این ترتیب چیست ** ور حکیمی هست چون فعلش تهیست
  • کس نسازد نقش گرمابه و خضاب ** جز پی قصد صواب و ناصواب 3000
  • مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خلقت خلقا اهلکتهم و جواب آمدن
  • گفت موسی ای خداوند حساب ** نقش کردی باز چون کردی خراب
  • نر و ماده نقش کردی جان‌فزا ** وانگهان ویران کنی این را چرا
  • گفت حق دانم که این پرسش ترا ** نیست از انکار و غفلت وز هوا
  • ورنه تادیب و عتابت کردمی ** بهر این پرسش ترا آزردمی
  • لیک می‌خواهی که در افعال ما ** باز جویی حکمت و سر بقا 3005