English    Türkçe    فارسی   

4
2998-3022

  • پس نقوش آسمان و اهل زمین ** نیست حکمت کان بود بهر همین
  • گر حکیمی نیست این ترتیب چیست ** ور حکیمی هست چون فعلش تهیست
  • کس نسازد نقش گرمابه و خضاب ** جز پی قصد صواب و ناصواب 3000
  • مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خلقت خلقا اهلکتهم و جواب آمدن
  • گفت موسی ای خداوند حساب ** نقش کردی باز چون کردی خراب
  • نر و ماده نقش کردی جان‌فزا ** وانگهان ویران کنی این را چرا
  • گفت حق دانم که این پرسش ترا ** نیست از انکار و غفلت وز هوا
  • ورنه تادیب و عتابت کردمی ** بهر این پرسش ترا آزردمی
  • لیک می‌خواهی که در افعال ما ** باز جویی حکمت و سر بقا 3005
  • تا از آن واقف کنی مر عام را ** پخته گردانی بدین هر خام را
  • قاصدا سایل شدی در کاشفی ** بر عوام ار چه که تو زان واقفی
  • زآنک نیم علم آمد این سال ** هر برونی را نباشد آن مجال
  • هم سال از علم خیزد هم جواب ** هم‌چنانک خار و گل از خاک و آب
  • هم ضلال از علم خیزد هم هدی ** هم‌چنانک تلخ و شیرین از ندا 3010
  • ز آشنایی خیزد این بغض و ولا ** وز غذای خویش بود سقم و قوی
  • مستفید اعجمی شد آن کلیم ** تا عجمیان را کند زین سر علیم
  • ما هم از وی اعجمی سازیم خویش ** پاسخش آریم چون بیگانه پیش
  • خرفروشان خصم یکدیگر شدند ** تا کلید قفل آن عقد آمدند
  • پس بفرمودش خدا ای ذولباب ** چون بپرسیدی بیا بشنو جواب 3015
  • موسیا تخمی بکار اندر زمین ** تا تو خود هم وا دهی انصاف این
  • چونک موسی کشت و شد کشتش تمام ** خوشه‌هااش یافت خوبی و نظام
  • داس بگرفت و مر آن را می‌برید ** پس ندا از غیب در گوشش رسید
  • که چرا کشتی کنی و پروری ** چون کمالی یافت آن را می‌بری
  • گفت یا رب زان کنم ویران و پست ** که درینجا دانه هست و کاه هست 3020
  • دانه لایق نیست درانبار کاه ** کاه در انبار گندم هم تباه
  • نیست حکمت این دو را آمیختن ** فرق واجب می‌کند در بیختن