English    Türkçe    فارسی   

4
3088-3112

  • آنچنان پر شد ز دود و درد شاه ** که نمی‌یابید در وی راه آه
  • خواست مردن قالبش بی‌کار شد ** عمر مانده بود شه بیدار شد
  • شادیی آمد ز بیداریش پیش ** که ندیده بود اندر عمر خویش 3090
  • که ز شادی خواست هم فانی شدن ** بس مطوق آمد این جان و بدن
  • از دم غم می‌بمیرد این چراغ ** وز دم شادی بمیرد اینت لاغ
  • در میان این دو مرگ او زنده است ** این مطوق شکل جای خنده است
  • شاه با خود گفت شادی را سبب ** آنچنان غم بود از تسبیب رب
  • ای عجب یک چیز از یک روی مرگ ** وان ز یک روی دگر احیا و برگ 3095
  • آن یکی نسبت بدان حالت هلاک ** باز هم آن سوی دیگر امتساک
  • شادی تن سوی دنیاوی کمال ** سوی روز عاقبت نقص و زوال
  • خنده را در خواب هم تعبیر خوان ** گریه گوید با دریغ و اندهان
  • گریه را در خواب شادی و فرح ** هست در تعبیر ای صاحب مرح
  • شاه اندیشید کین غم خود گذشت ** لیک جان از جنس این بدظن گشت 3100
  • ور رسد خاری چنین اندر قدم ** که رود گل یادگاری بایدم
  • چون فنا را شد سبب بی‌منتهی ** پس کدامین راه را بندیم ما
  • صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ ** می‌کند اندر گشادن ژیغ ژیغ
  • ژیغ‌ژیغ تلخ آن درهای مرگ ** نشنود گوش حریص از حرص برگ
  • از سوی تن دردها بانگ درست ** وز سوی خصمان جفا بانگ درست 3105
  • جان سر بر خوان دمی فهرست طب ** نار علتها نظر کن ملتهب
  • زان همه غرها درین خانه رهست ** هر دو گامی پر ز کزدمها چهست
  • باد تندست و چراغم ابتری ** زو بگیرانم چراغ دیگری
  • تا بود کز هر دو یک وافی شود ** گر به باد آن یک چراغ از جا رود
  • هم‌چو عارف کن تن ناقص چراغ ** شمع دل افروخت از بهر فراغ 3110
  • تا که روزی کین بمیرد ناگهان ** پیش چشم خود نهد او شمع جان
  • او نکرد این فهم پس داد از غرر ** شمع فانی را بفانیی دگر
  • عروس آوردن پادشاه فرزند خود را از خوف انقطاع نسل