English    Türkçe    فارسی   

4
3210-3234

  • سخت می‌آید فراق این ممر ** پس فراق آن مقر دان سخت‌تر 3210
  • چون فراق نقش سخت آید ترا ** تا چه سخت آید ز نقاشش جدا
  • ای که صبرت نیست از دنیای دون ** چونت صبرست از خدا ای دوست چون
  • چونک صبرت نیست زین آب سیاه ** چون صبوری داری از چشمه‌ی اله
  • چونک بی این شرب کم داری سکون ** چون ز ابراری جدا وز یشربون
  • گر ببینی یک نفس حسن ودود ** اندر آتش افکنی جان و وجود 3215
  • جیفه بینی بعد از آن این شرب را ** چون ببینی کر و فر قرب را
  • هم‌چو شه‌زاده رسی در یار خویش ** پس برون آری ز پا تو خار خویش
  • جهد کن در بی‌خودی خود را بیاب ** زودتر والله اعلم بالصواب
  • هر زمانی هین مشو با خویش جفت ** هر زمان چون خر در آب و گل میفت
  • از قصور چشم باشد آن عثار ** که نبیند شیب و بالا کور وار 3220
  • بوی پیراهان یوسف کن سند ** زانک بویش چشم روشن می‌کند
  • صورت پنهان و آن نور جبین ** کرده چشم انبیا را دوربین
  • نور آن رخسار برهاند ز نار ** هین مشو قانع به نور مستعار
  • چشم را این نور حالی‌بین کند ** جسم و عقل و روح را گرگین کند
  • صورتش نورست و در تحقیق نار ** گر ضیا خواهی دو دست از وی بدار 3225
  • دم به دم در رو فتد هر جا رود ** دیده و جانی که حالی‌بین بود
  • دور بیند دوربین بی‌هنر ** هم‌چنانک دور دیدن خواب در
  • خفته باشی بر لب جو خشک‌لب ** می‌دوی سوی سراب اندر طلب
  • دور می‌بینی سراب و می‌دوی ** عاشق آن بینش خود می‌شوی
  • می‌زنی در خواب با یاران تو لاف ** که منم بینادل و پرده‌شکاف 3230
  • نک بدان سو آب دیدم هین شتاب ** تا رویم آنجا و آن باشد سراب
  • هر قدم زین آب تازی دورتر ** دو دوان سوی سراب با غرر
  • عین آن عزمت حجاب این شده ** که به تو پیوسته است و آمده
  • بس کسا عزمی به جایی می‌کند ** از مقامی کان غرض در وی بود