English    Türkçe    فارسی   

4
3233-3257

  • عین آن عزمت حجاب این شده ** که به تو پیوسته است و آمده
  • بس کسا عزمی به جایی می‌کند ** از مقامی کان غرض در وی بود
  • دید و لاف خفته می‌ناید به کار ** جز خیالی نیست دست از وی بدار 3235
  • خوابناکی لیک هم بر راه خسپ ** الله الله بر ره الله خسپ
  • تا بود که سالکی بر تو زند ** از خیالات نعاست بر کند
  • خفته را گر فکر گردد هم‌چو موی ** او از آن دقت نیابد راه کوی
  • فکر خفته گر دوتا و گر سه‌تاست ** هم خطا اندر خطا اندر خطاست
  • موج بر وی می‌زند بی‌احتراز ** خفته پویان در بیابان دراز 3240
  • خفته می‌بیند عطشهای شدید ** آب اقرب منه من حبل الورید
  • حکایت آن زاهد کی در سال قحط شاد و خندان بود با مفلسی و بسیاری عیان و خلق می‌مردند از گرسنگی گفتندش چه هنگام شادیست کی هنگام صد تعزیت است گفت مرا باری نیست
  • هم‌چنان کن زاهد اندر سال قحط ** بود او خندان و گریان جمله رهط
  • پس بگفتندش چه جای خنده است ** قحط بیخ مومنان بر کنده است
  • رحمت از ما چشم خود بر دوختست ** ز آفتاب تیز صحرا سوختست
  • کشت و باغ و رز سیه استاده است ** در زمین نم نیست نه بالا نه پست 3245
  • خل می‌میرند زین قحط و عذاب ** ده ده و صد صد چو ماهی دور از آب
  • بر مسلمانان نمی‌آری تو رحم ** مومنان خویشند و یک تن شحم و لحم
  • رنج یک جزوی ز تن رنج همه‌ست ** گر دم صلحست یا خود ملحمه‌ست
  • گفت در چشم شما قحطست این ** پیش چشمم چون بهشتست این زمین
  • من همی‌بینم بهر دشت و مکان ** خوشه‌ها انبه رسیده تا میان 3250
  • خوشه‌ها در موج از باد صبا ** پر بیابان سبزتر از گندنا
  • ز آزمون من دست بر وی می‌زنم ** دست و چشم خویش را چون بر کنم
  • یار فرعون تنید ای قوم دون ** زان نماید مر شما را نیل خون
  • یار موسی خرد گردید زود ** تا نماند خون بینید آب رود
  • با پدر از تو جفایی می‌رود ** آن پدر در چشم تو سگ می‌شود 3255
  • آن پدر سگ نیست تاثیر جفاست ** که چنان حرمت نظر را سگ نماست
  • گرگ می‌دیدند یوسف را به چشم ** چونک اخوان را حسودی بود و خشم