English    Türkçe    فارسی   

4
3378-3402

  • گفت من بسیار می‌افتم برو ** در گریوه و راه و در بازار و کو
  • خاصه از بالای که تا زیر کوه ** در سر آیم هر زمانی از شکوه
  • کم همی‌افتی تو در رو بهر چیست ** یا مگر خود جان پاکت دولتیست 3380
  • در سر آیم هر دم و زانو زنم ** پوز و زانو زان خطا پر خون کنم
  • کژ شود پالان و رختم بر سرم ** وز مکاری هر زمان زخمی خورم
  • هم‌چو کم عقلی که از عقل تباه ** بشکند توبه بهر دم در گناه
  • مسخره‌ی ابلیس گردد در زمن ** از ضعیفی رای آن توبه‌شکن
  • در سر آید هر زمان چون اسپ لنگ ** که بود بارش گران و راه سنگ 3385
  • می‌خورد از غیب بر سر زخم او ** از شکست توبه آن ادبارخو
  • باز توبه می‌کند با رای سست ** دیو یک تف کرد و توبه‌ش را سکست
  • ضعف اندر ضعف و کبرش آنچنان ** که به خواری بنگرد در واصلان
  • ای شتر که تو مثال مومنی ** کم فتی در رو و کم بینی زنی
  • تو چه داری که چنین بی‌آفتی ** بی‌عثاری و کم اندر رو فتی 3390
  • گفت گر چه هر سعادت از خداست ** در میان ما و تو بس فرقهاست
  • سر بلندم من دو چشم من بلند ** بینش عالی امانست از گزند
  • از سر که من ببینم پای کوه ** هر گو و هموار را من توه توه
  • هم‌چنانک دید آن صدر اجل ** پیش کار خویش تا روز اجل
  • آنچ خواهد بود بعد بیست سال ** داند اندر حال آن نیکو خصال 3395
  • حال خود تنها ندید آن متقی ** بلک حال مغربی و مشرقی
  • نور در چشم و دلش سازد سکن ** بهر چه سازد پی حب الوطن
  • هم‌چو یوسف کو بدید اول به خواب ** که سجودش کرد ماه و آفتاب
  • از پس ده سال بلک بیشتر ** آنچ یوسف دید بد بر کرد سر
  • نیست آن ینظر به نور الله گزاف ** نور ربانی بود گردون شکاف 3400
  • نیست اندر چشم تو آن نور رو ** هستی اندر حس حیوانی گرو
  • تو ز ضعف چشم بینی پیش پا ** تو ضعیف و هم ضعیفت پیشوا