English    Türkçe    فارسی   

4
3397-3421

  • نور در چشم و دلش سازد سکن ** بهر چه سازد پی حب الوطن
  • هم‌چو یوسف کو بدید اول به خواب ** که سجودش کرد ماه و آفتاب
  • از پس ده سال بلک بیشتر ** آنچ یوسف دید بد بر کرد سر
  • نیست آن ینظر به نور الله گزاف ** نور ربانی بود گردون شکاف 3400
  • نیست اندر چشم تو آن نور رو ** هستی اندر حس حیوانی گرو
  • تو ز ضعف چشم بینی پیش پا ** تو ضعیف و هم ضعیفت پیشوا
  • پیشوا چشمست دست و پای را ** کو ببیند جای را ناجای را
  • دیگر آنک چشم من روشن‌ترست ** دیگر آنک خلقت من اطهرست
  • زانک هستم من ز اولاد حلال ** نه ز اولاد زنا و اهل ضلال 3405
  • تو ز اولاد زنایی بی‌گمان ** تیر کژ پرد چو بد باشد کمان
  • تصدیق کردن استر جوابهای شتر را و اقرار کردن بفضل او بر خود و ازو استعانت خواستن و بدو پناه گرفتن به صدق و نواختن شتر او را و ره نمودن و یاری دادن پدرانه و شاهانه
  • گفت استر راست گفتی ای شتر ** این بگفت و چشم کرد از اشک پر
  • ساعتی بگریست و در پایش فتاد ** گفت ای بگزیده‌ی رب العباد
  • چه زیان دارد گر از فرخندگی ** در پذیری تو مرا دربندگی
  • گفت چون اقرار کردی پیش من ** رو که رستی تو ز آفات زمن 3410
  • دادی انصاف و رهیدی از بلا ** تو عدو بودی شدی ز اهل ولا
  • خوی بد در ذات تو اصلی نبود ** کز بد اصلی نیاید جز جحود
  • آن بد عاریتی باشد که او ** آرد اقرار و شود او توبه‌جو
  • هم‌چو آدم زلتش عاریه بود ** لاجرم اندر زمان توبه نمود
  • چونک اصلی بود جرم آن بلیس ** ره نبودش جانب توبه‌ی نفیس 3415
  • رو که رستی از خود و از خوی بد ** واز زبانه‌ی نار و از دندان دد
  • رو که اکنون دست در دولت زدی ** در فکندی خود به بخت سرمدی
  • ادخلی تو فی عبادی یافتی ** ادخلی فی جنتی در بافتی
  • در عبادش راه کردی خویش را ** رفتی اندر خلد از راه خفا
  • اهدنا گفتی صراط مستقیم ** دست تو بگرفت و بردت تا نعیم 3420
  • نار بودی نور گشتی ای عزیز ** غوره بودی گشتی انگور و مویز