English    Türkçe    فارسی   

4
483-507

  • چون سلیمان در شدی هر بامداد ** مسجد اندر بهر ارشاد عباد
  • پند دادی گه بگفت و لحن و ساز ** گه به فعل اعنی رکوعی یا نماز
  • پند فعلی خلق را جذاب‌تر ** که رسد در جان هر باگوش و کر 485
  • اندر آن وهم امیری کم بود ** در حشم تاثیر آن محکم بود
  • قصه‌ی آغاز خلافت عثمان رضی الله عنه و خطبه‌ی وی در بیان آنک ناصح فعال به فعل به از ناصح قوال به قول
  • قصه‌ی عثمان که بر منبر برفت ** چون خلافت یافت بشتابید تفت
  • منبر مهتر که سه‌پایه بدست ** رفت بوبکر و دوم پایه نشست
  • بر سوم پایه عمر در دور خویش ** از برای حرمت اسلام و کیش
  • دور عثمان آمد او بالای تخت ** بر شد و بنشست آن محمودبخت 490
  • پس سالش کرد شخصی بوالفضول ** که آن دو ننشستند بر جای رسول
  • پس تو چون جستی ازیشان برتری ** چون برتبت تو ازیشان کمتری
  • گفت اگر پایه‌ی سوم را بسپرم ** وهم آید که مثال عمرم
  • بر دوم پایه شوم من جای‌جو ** گویی بوبکرست و این هم مثل او
  • هست این بالا مقام مصطفی ** وهم مثلی نیست با آن شه مرا 495
  • بعد از آن بر جای خطبه آن ودود ** تا به قرب عصر لب‌خاموش بود
  • زهره نه کس را که گوید هین بخوان ** یا برون آید ز مسجد آن زمان
  • هیبتی بنشسته بد بر خاص و عام ** پر شده نور خدا آن صحن و بام
  • هر که بینا ناظر نورش بدی ** کور زان خورشید هم گرم آمدی
  • پس ز گرمی فهم کردی چشم کور ** که بر آمد آفتابی بی‌فتور 500
  • لیک این گرمی گشاید دیده را ** تا ببیند عین هر بشنیده را
  • گرمیش را ضجرتی و حالتی ** زان تبش دل را گشادی فسحتی
  • کور چون شد گرم از نور قدم ** از فرح گوید که من بینا شدم
  • سخت خوش مستی ولی ای بوالحسن ** پاره‌ای راهست تا بینا شدن
  • این نصیب کور باشد ز آفتاب ** صد چنین والله اعلم بالصواب 505
  • وآنک او آن نور را بینا بود ** شرح او کی کار بوسینا بود
  • ور شود صد تو که باشد این زبان ** که بجنباند به کف پرده‌ی عیان