English    Türkçe    فارسی   

4
654-678

  • پیش بلقیس آنچ دیدیت از عجب ** باز گویید از بیابان ذهب
  • تا بداند که به زر طامع نه‌ایم ** ما زر از زرآفرین آورده‌ایم 655
  • آنک گر خواهد همه خاک زمین ** سر به سر زر گردد و در ثمین
  • حق برای آن کند ای زرگزین ** روز محشر این زمین را نقره گین
  • فارغیم از زر که ما بس پر فنیم ** خاکیان را سر به سر زرین کنیم
  • از شما کی کدیه‌ی زر می‌کنیم ** ما شما را کیمیاگر می‌کنیم
  • ترک آن گیرید گر ملک سباست ** که برون آب و گل بس ملکهاست 660
  • تخته‌بندست آن که تختش خوانده‌ای ** صدر پنداری و بر در مانده‌ای
  • پادشاهی نیستت بر ریش خود ** پادشاهی چون کنی بر نیک و بد
  • بی‌مراد تو شود ریشت سپید ** شرم دار از ریش خود ای کژ امید
  • مالک الملک است هر کش سر نهد ** بی‌جهان خاک صد ملکش دهد
  • لیک ذوق سجده‌ای پیش خدا ** خوشتر آید از دو صد دولت ترا 665
  • پس بنالی که نخواهم ملکها ** ملک آن سجده مسلم کن مرا
  • پادشاهان جهان از بدرگی ** بو نبردند از شراب بندگی
  • ورنه ادهم‌وار سرگردان و دنگ ** ملک را برهم زدندی بی‌درنگ
  • لیک حق بهر ثبات این جهان ** مهرشان بنهاد بر چشم و دهان
  • تا شود شیرین بریشان تخت و تاج ** که ستانیم از جهانداران خراج 670
  • از خراج ار جمع آری زر چو ریگ ** آخر آن از تو بماند مردریگ
  • همره جانت نگردد ملک و زر ** زر بده سرمه ستان بهر نظر
  • تا ببینی کین جهان چاهیست تنگ ** یوسفانه آن رسن آری به چنگ
  • تا بگوید چون ز چاه آیی به بام ** جان که یا بشرای هذا لی غلام
  • هست در چاه انعکاسات نظر ** کمترین آنک نماید سنگ زر 675
  • وقت بازی کودکان را ز اختلال ** می‌نماید آن خزفها زر و مال
  • عارفانش کیمیاگر گشته‌اند ** تا که شد کانها بر ایشان نژند
  • دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بی‌مشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوه‌های تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ
  • آن یکی درویش گفت اندر سمر ** خضریان را من بدیدم خواب در