English    Türkçe    فارسی   

4
965-989

  • پس ز لرزه و خوف و بیم آن ندا ** پیر دندانها به هم بر می‌زدی 965
  • آنچنان که اندر زمستان مرد عور ** او همی لرزید و می‌گفت ای ثبور
  • چون در آن حالت بدید او پیر را ** زان عجب گم کرد زن تدبیر را
  • گفت پیر اگر چه من در محنتم ** حیرت اندر حیرت اندر حیرتم
  • ساعتی بادم خطیبی می‌کند ** ساعتی سنگم ادیبی می‌کند
  • باد با حرفم سخنها می‌دهد ** سنگ و کوهم فهم اشیا می‌دهد 970
  • گاه طفلم را ربوده غیبیان ** غیبیان سبز پر آسمان
  • از کی نالم با کی گویم این گله ** من شدم سودایی اکنون صد دله
  • غیرتش از شرح غیبم لب ببست ** این قدر گویم که طفلم گم شدست
  • گر بگویم چیز دیگر من کنون ** خلق بندندم به زنجیر جنون
  • گفت پیرش کای حلیمه شاد باش ** سجده‌ی شکر آر و رو را کم خراش 975
  • غم مخور یاوه نگردد او ز تو ** بلک عالم یاوه گردد اندرو
  • هر زمان از رشک غیرت پیش و پس ** صد هزاران پاسبانست و حرس
  • آن ندیدی کان بتان ذو فنون ** چون شدند از نام طفلت سرنگون
  • این عجب قرنیست بر روی زمین ** پیر گشتم من ندیدم جنس این
  • زین رسالت سنگها چون ناله داشت ** تا چه خواهد بر گنه کاران گماشت 980
  • سنگ بی‌جرمست در معبودیش ** تو نه‌ای مضطر که بنده بودیش
  • او که مضطر این چنین ترسان شدست ** تا که بر مجرم چه‌ها خواهند بست
  • خبر یافتن جد مصطفی عبدالمطلب از گم کردن حلیمه محمد را علیه‌السلام و طالب شدن او گرد شهر و نالیدن او بر در کعبه و از حق درخواستن و یافتن او محمد را علیه‌السلام
  • چون خبر یابید جد مصطفی ** از حلیمه وز فغانش بر ملا
  • وز چنان بانگ بلند و نعره‌ها ** که بمیلی می‌رسید از وی صدا
  • زود عبدالمطلب دانست چیست ** دست بر سینه همی‌زد می‌گریست 985
  • آمد از غم بر در کعبه بسوز ** کای خبیر از سر شب وز راز روز
  • خویشتن را من نمی‌بینم فنی ** تا بود هم‌راز تو هم‌چون منی
  • خویشتن را من نمی‌بینم هنر ** تا شوم مقبول این مسعود در
  • یا سر و سجده‌ی مرا قدری بود ** یا باشکم دولتی خندان شود