English    Türkçe    فارسی   

5
1137-1161

  • باز شه از روی لاغش گفت باز  ** که چه خوردی و چه داری چاشت‌ساز 
  • اشتهی داری چه خوردی بامداد  ** که چنین سرمستی و پر لاف و باد 
  • گفت اگر نانم بدی خشک و طری  ** کی کنیمی دعوی پیغامبری 
  • دعوی پیغامبری با این گروه  ** هم‌چنان باشد که دل جستن ز کوه  1140
  • کس ز کوه و سنگ عقل و دل نجست  ** فهم و ضبط نکته‌ی مشکل نجست 
  • هر چه گویی باز گوید که همان  ** می‌کند افسوس چون مستهزیان 
  • از کجا این قوم و پیغام از کجا  ** از جمادی جان کرا باشد رجا 
  • گر تو پیغام زنی آری و زر  ** پیش تو بنهند جمله سیم و سر 
  • که فلان جا شاهدی می‌خواندت  ** عاشق آمد بر تو او می‌داندت  1145
  • ور تو پیغام خدا آری چو شهد  ** که بیا سوی خدا ای نیک‌عهد 
  • از جهان مرگ سوی برگ رو  ** چون بقا ممکن بود فانی مشو 
  • قصد خون تو کنند و قصد سر  ** نه از برای حمیت دین و هنر 
  • سبب عداوت عام و بیگانه زیستن ایشان به اولیاء خدا کی بحقشان می‌خوانند و با آب حیات ابدی 
  • بلک از چفسیدگی در خان و مان  ** تلخشان آید شنیدن این بیان 
  • خرقه‌ای بر ریش خر چفسید سخت  ** چونک خواهی بر کنی زو لخت لخت  1150
  • جفته اندازد یقین آن خر ز درد  ** حبذا آن کس کزو پرهیز کرد 
  • خاصه پنجه ریش و هر جا خرقه‌ای  ** بر سرش چفسیده در نم غرقه‌ای 
  • خان و مان چون خرقه و این حرص‌ریش  ** حرص هر که بیش باشد ریش بیش 
  • خان و مان چغد ویرانست و بس  ** نشنود اوصاف بغداد و طبس 
  • گر بیاید باز سلطانی ز راه  ** صد خبر آرد بدین چغدان ز شاه  1155
  • شرح دارالملک و باغستان و جو  ** پس برو افسوس دارد صد عدو 
  • که چه باز آورد افسانه‌ی کهن  ** کز گزاف و لاف می‌بافد سخن 
  • کهنه ایشانند و پوسیده‌ی ابد  ** ورنه آن دم کهنه را نو می‌کند 
  • مردگان کهنه را جان می‌دهد  ** تاج عقل و نور ایمان می‌دهد 
  • دل مدزد از دلربای روح‌بخش  ** که سوارت می‌کند بر پشت رخش  1160
  • سر مدزد از سر فراز تاج‌ده  ** کو ز پای دل گشاید صد گره